به - پا - خیز

info_bepakhiz@yahoo.com

به پاخيز; مستقل بوده و به هیچ سازمان و نهادی وابستگی ندارد


25 July 2009

خواهم آمد پا به پایت هموطن

به پا خیز: این روزها و همراه با موج اعتراضات و ناآرامی های داخلی، برای نخستین بار همراهی و همدلی منحصر بفردی از ایرانیان خارج از کشور دیده ایم. چیزی که سالیان درازی در پی کسب آن بودیم اما هرگز محقق نشده بود
نکته ای که حائز اهمیت است شرکت همه گروهها و جریانات فکری متفاوت در حمایت از جنبش آزادی خواهی مردم داخل کشور است
این مسئله در نوع خود منحصر بفرد و قابل تحسین است. اما آنچه بیش از هر چیز دیگری مرا تحت تاثیر خود قرار داده است، برخورد با برخی صحنه ها، نوشته ها و یا عکس العمل های صادره از سوی جوانان و نوجوانانی است که یا در خارج از ایران متولد شده اند و یا در سنین کودکی و به همراه خانواده خود از ایران مهاجرت کرده اند
جوانانی که شناخت بسیار کمی از ایران و مسائل داخلی آن دارند. این جوانان و نوجوانان تا پیش از این نه تنها پیگیر مسایل سیاسی ایران نبودند که شاید در بسیاری از موارد و بعضا حتی نسبت به مسایل فرهنگی و تاریخی ایران نیز ابراز بی میلی و بی تفاوتی می نمودند
فعل و انفعالات رخ داده ظرف یکماه گذشته باعث گردید تا این جوانان و نوجوانان تا دیروز بی تفاوت، امروز به گونه ای رفتار نمایند که بعضا خود من را نیز غافلگیر کرده و تحت تاثیر حرکات، خواستها و اندیشه خود قرار دهند
امروز اما قصد دارم تا با بیان یکی از مواردی که شخصا با آن برخورد کرده ام این موضوع را بیشتر مورد توجه قرار دهم
چند روز پیش به مرکز خرید شهر رفته بودم. در حین گشت زنی، برای تماشای گوشی های موبایل به یک مغازه موبایل فروشی مراجعه کردم. در حین تماشای گوشی های موبایل، متوجه جر وبحث یک مادر و دختر ایرانی شدم. دخترک در حدود نوزده یا بیست سال سن، دستبند سبزی به دست و شال سبزی هم بر گردن داشت . مادرش هم حدودا چهل و چهار یا پنج ساله بنظر می رسید
بحث بر سر آن بود که مادر دختر جوان اصرار داشت تا او یک گوشی نوکیا را انتخاب کند. دخترک به هیچ وجه حاضر به زیر بار رفتن نبود. در این اثنا مادر که کم کم تحمل خود را از دست می داد خطاب به دخترک گفت:" این همان گوشی است که از چند ماه پیش پایت را در یک کفش کرده بودی و آن را می خواستی. پس چه شده که الان ادا در می آوری و از خرید آن امتناع می کنی؟". دخترک در پاسخ مادر با عصبانیت گفت: این شرکت باعث شده تا خیلی از بچه های ایران رو دستگیر کنند. چرا من باید از گوشی های این شرکت بخرم؟ من حاضرم پول بیشتری بپردازم، گوشی مورد علاقه ام را هم نخرم و یا اصلا گوشی جدید نخرم، اما پول به این شرکت نمی دهم
خیلی برایم جالب بود. جلو رفتم و سلام کردم. آنها که تا آنموقع متوجه حضور یک همزبان در آن مغازه نشده بودند، کمی جا خوردند. از آنها عذرخواهی کردم و گفتم که ناخواسته حرفهایشان را شنیده ام
در توضیحات آنها متوجه شدم که حدودا هفت سالی است که خارج از ایران زندگی می کنند و دخترک فقط بیست سال سن دارد. همچنین متوجه شدم که پس از ناآرامی های ایران نه تنها این دختر و خواهر پانرده ساله اش شدیدا دپرس شده اند و در تمام تظاهراتهای اعتراضی ایرانیان خارج از کشور شرکت کرده اند، که حتی کانالهای ماهواره ای جمهوری اسلامی را هم تحریم کرده اند
جالب ترین نکته برای من این قسمت از سخنان مادر دختر جوان بود: "من در ایران معلم بوده ام. بعنوان یک فرهنگی همواره دغدغه خاطرم این بوده که فرزندانم ادبیات، فرهنگ، تاریخ و پیشینه سرزمین آبا و اجدادی خود را بشناسند . اما ایشان همواره از خود بی میلی نشان می دادند و این مرا آزار می داد". او می گفت:" از یک هفته قبل از روز رای گیری برای انتخابات ریاست جمهوری نمی دانم چه اتفاقی افتاد که این بچه ها شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتند و حتی دختر بزرگ من در انتخابات شرکت کرد". وی ادامه داد:" اما متاسفانه این حرکت زیبا بجای پیوند این جوانان با کشورشان، برایشان تصویر دیگری از آنجا و حکومت ایران ترسیم کرد. امروز فرزندان من شدیدا پیگیر مسائل ایران هستند و بسیاری از روزها بخاطر شنیدن یک خبر ناگوار یا تماشای یک عکس دلخراش از اتفاقات رخداده در ایران، ساعتها گریه می کنند و روزها شرایط روحی بدی را می گذرانند
خیلی برای من جالب بود و نمی دانستم چگونه باید این عرق ملی و همدردی را تحسین کنم، اما آنچه مرا تلنگور زد، کسب اطمینان و اعتماد به این جوانان و البته جنبشی که راه خود را پیدا کرده و در عین اینکه بسیاری فکر می کنند که این جنبش فروکش کرده است، اما این جنبش پویا و در حال حرکت است

0 Comments:

Post a Comment

<< Home