به - پا - خیز

info_bepakhiz@yahoo.com

به پاخيز; مستقل بوده و به هیچ سازمان و نهادی وابستگی ندارد


01 July 2008

! هر دم از این باغ بری میرسد

قسمت اول
به پا خیز: روزگار غریبی شده و گاهی اوقات آدم چیزهائی می شنود که در نوع خود قابل تامل است
چند روز پیش با دوستی در داخل ایران صحبت می کردم. صحبت بر سر اوضاع نابسامان اقتصادی مملکت بود و اینکه مردم چگونه با این اوضاع سر می کنند. مطلبی را از این دوست شنیدم و بد ندیدم تا این موضوع را بی کم و کاست برای شما عزیزان نیز نقل قول نمایم
ایشان تعریف می کرد که: برای چند روز تعطیلات به جزیره کیش سفر کرده بودم. در حین خرید از یکی از مغازه ها بودم که دو نفر آقا به داخل آمدند. بلافاصله متوجه دستپاچگی فروشنده شدم، اما از روی کنجکاوی خودم را با لباسهائی که فروشنده برای رویت من روی پیشخوان پهن کرده بود مشغول کردم
آن دو نفر چند لحظه ای در مغازه چرخیدند و بعد مرد فروشنده را به بیرون صدا زدند. کماکان در پی اینکه سر از عاقبت ماجرا در بیاورم در مغازه باقی ماندم
حدود پنج دقیقه ای طول کشیده بود اما از فروشنده خبری نبود، به درب مغازه آمدم تا سر و گوشی آب بدهم که دیدم در گوشه پاساژ با فروشنده گفتگو می کنند
.در همین زمان از دستبندی که از کنار لبه جلوئی کت یکی از آن دو نفر پیدا بود متوجه شدم که ایشان مامور هستند
به داخل مغازه آمدم و نمی دانستم که باید بروم یا بمانم؟ از این می ترسیدم که بروم و فروشنده بیاید و مدعی شود که مثلا فلان جنسم نیست
چند دقیقه ای طول کشید و بالاخره مرد فروشنده آمد. بنده خدا دست و پایش می لرزید و زیر لب فحش و ناسزا بود که نثار روح امام راحل و ریش حضرت آیت الله خامنه ای و . . . می کرد
خلاصه این رو بگم که هیچکدوم از آیات عظام و کله گنده های نظام را بی نصیب نگذاشت
از او خواستم که کمی آرام باشد و البته مراقب. بنده خدا از شدت عصبانیت ماهیچه های صورتش هم می لرزید
خودم را معرفی کردم و کارت وکالتم را به او دادم. به او گفتم اگه کمکی از دست من بر بیاد حتما انجام خواهم داد. گوئی منتظر بود تا جائی خودش رو خالی کند. دستهای مرد رو گرفتم و ازش خواستم تا آرامتر حرف بزند و خودش را کنترل کند
از من خواست تا بنشینم و بطرف درب مغازه رفت و آن را قفل کرد و سر درد دلش باز شد


... ادامه دارد

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

درود بر شما آزادیخواهان خستگی ناپذیر

9:12 PM  

Post a Comment

<< Home