به - پا - خیز

info_bepakhiz@yahoo.com

به پاخيز; مستقل بوده و به هیچ سازمان و نهادی وابستگی ندارد


25 July 2008

چرا اعدامها را مانع نمی گردیم؟

به پا خیز: امروزه و در کشورهای پیشرفته که انسان در جایگاه انسانیت دیده می شود، هرگونه تعرض به حریم خصوصی و شخصی هر فرد دیگری، ولو اینکه آن شخص فرزند یا همسر شما باشد جرم به حساب می آید
این جوامع در طول زمان به این ساختار مدنی دست پیدا کرده و امروز نیز بیش از گذشته سعی در تکمیل و ارتقای سطح آن را دارند، تا جائیکه قوانینی به تصویب می رسانند که در آن شرایط کودک تا قبل از سن 18 سالگی مرتب و بصورت منظم کنترل می گردد که مبادا حتی پدر و مادر رفتاری غیر معمول را با آن کودک داشته باشند
از سوی دیگر و در کنار موضوع مهم جامعه مدنی و جایگاه ویژه انسان، امنیت اجتماعی و فردی افراد نیز به شیوه ای مطلوب تامین می گردد
در این کشورها و در خیابانها نه خبری از گشت های ویژه و کلاه کج ها به چشم می آید و نه سرکوبهای وحشیانه و غیر انسانی و تجاوز به خصوصی ترین مسایل مردم از سوی پلیس و دستگاه حاکمه
اعدام نیز به عنوان وحشیانه ترین نوع مجازات، مدت مدیدی است که از قوانین این کشورها بر چیده شده است. اما چرا می گوئیم وحشیانه؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید ببینیم که اصلا اعدام چه معنائی دارد. در یک جمله کوتاه می توان گفت اعدام در حقیقت به قتل رساندن و کشتن یک شخص از سوی دستگاه قضائی به سبب جرمی که آن شخص مرتکب شده است می باشد
يعني یک گروه سیاسی که به هر نحو ممکن توانسته قدرت را در دست بگیرد، خود را صاحب اختیار جان توده مردم دانسته و صلاحيت آن را مي يابند که فردي را به مرگ محکوم کنند و اورا بکشند
مسلما حکومتی که اجرای حکم اعدام را در قوانین خود دارد یک حکومت دموکرات نمی باشد. این را از آن جهت می گویم که بنیاد و رکن اصلی یک حکومت دموکراتیک بر پایه محافظت از جان و مال مردم در معنای عام و خاص و به تدبیر دیگر محترم شمردن حق حیات افراد آن جامعه و پاسداری از آن می باشد
این حق، توسط حکومت و یا هیچ فرد دیگری اعطا نگردیده که قابل استرداد باشد
در اینجا قصد پرداختن به موضوع قتل و یا سایر جرایمی که مجازات اعدام برای آنها در نظر گرفته شده را ندارم، چرا که بسیاری از این موارد جنبه سیاسی و یا ایدوئولوژیک دارند و بسیاری دیگر بر گرفته از قوانین چهارده قرن پیش می باشند. از این موضوع نباید غافل شد که در برخی موارد نیز حکومت به جهت ایجاد رعب و وحشت و در نهایت حفظ قدرت و ادامه تسلط خویش، این حکم وحشیانه و ترسناک را برای برخی موارد که شاید حتی نتوان نام جرم بر آنها نهاد در نظر می گیرد
نمونه بارز آن تلاش حاکمان ایران برای در نظر گرفتن حکم اعدام برای وبلاگ نویسان می باشد
این موضوع را رها می کنم و به ادامه بحث خود می پردازم
با توجه به موارد فوق الذکر پس چرا مجازات اعدام در حال حاضر لا اقل در خصوص قصاص نفس، از سوی بسیاری از مردم جامعه امروز ما تایید می گردد؟
این موضوع دلایل بسیاری دارد اما توجه به یکی از این نکات را در اینجا ضروری می بینم. همانگونه که در بالا گفتم اعدام همان کشتن است. پس چرا شخصی که بنا به نظر قاضی محکوم به مردن می باشد را می کشند اما قاضی و مسببین کشتن این فرد کشته نمی شوند تا افراد دیگری را نیز به همین چوبه بسپارند و به زندگی ایشان پایان دهند؟
مگر نه اینکه از لحاظ وجدانی نیز "کشتن" يک انسان بصورت خودسرانه مجاز نبوده و همگان آن را تقبیح می کنیم؟
برتری آن فرد قاضی و یا حاکم شرع نسبت به من و شما در چیست که او امتیاز این را می یابد تا بتواند جان انسانها را از ایشان بگیرد و در برابر این کار حقوق دریافت نماید و از این راه امرار معاش نماید؟
یعنی هر کدام از ما اگر 4 سال درس حقوق بخوانیم، می توانیم در مورد جان انسانها و سرنوشت خانواده ها تصمیم گیری کنیم؟
آیا فکر نمی کنید که من، شما و سایر افراد این جامعه که در برابر این اعدامها سکوت اختیار می کنیم و در مواردی حتی خودمان پولی را بعنوان دیه پرداخت می کنیم تا این عمل وحشتناک اجرا گردد، در برابر تمامی اعدام ها مسئول بوده و شریک جرم حکومت می باشیم؟
چرا عمل (( کشتن )) را اگر یک فرد انجام دهد باید او را کشت، اما اگر یک جمع بنام دولت آن را انجام دهد شایسته هم می باشد و حتی در آمار و ارقام نیز به آن می بالند و از ذکر آن ابائی نمی کنند؟
چرا پس از سالها که از اجرای این حکم وحشیانه می گذرد، هنوز کسی در نیافته که مجازات اعدام خاصیت بازدارندگی نداشته هیچ، در بسیاری از موارد اجرای این حکم در ملا عام موجب فرو ریختن قبح آن و یا تاثیرات بسیار نامطلوب بر روح و روان جامعه بوده است؟
تا کی می توان سکوت کرد و هر روز دستمان را به خونی آلوده کنیم؟ براستی وقت آن نرسیده که بپاخیزیم و دست از کشتن انسان ها برداریم؟
آری تا زمانیکه سکوت اختیار نمائیم، تک تک ما در برابر هر اعدامی مسئول هستیم
در پایان این چند بیت از شعر ((عشق یعنی)) که بی مناسبت با موضوع نمی باشد را درج میکنم
عشق يعنى مرگ دوران حجر
تن سپردن به نسيمى از سحر
عشق يعنى در دل مردم شدن
مانع از اعدام و رجم و
دادن فرصت به اين و آن شدن

0 Comments:

Post a Comment

<< Home