به - پا - خیز

info_bepakhiz@yahoo.com

به پاخيز; مستقل بوده و به هیچ سازمان و نهادی وابستگی ندارد


07 February 2009

!!! آشفته از تلاطم امواجم و ثباتم آرزوست

به پا خیز: امروز به نوعی قصد دارم تا کمی متفاوت بنویسم. البته منظورم این نیست که از مشرق ره مغرب را در پیش بگیرم، اما می خواهم ثابت کنم که همواره راه قدس از کربلا نمی گذرد !!! ا
همیشه عادت کرده ایم که برای اثبات یکسری مسائل و معضلات کشور و حکومت، به اخبار و تحلیل های آنچنانی و بعضا فرضیات و تئوری های جامعه شناسان و یا مکتوبات مورخان استناد کرده و در این بین چشممان را بر روی بسیاری مشهودات و واضحات علنی بسته نگاه داریم. البته قبول دارم که برخی مسائل را نباید سیاسی جلوه داد و آغشته به رنگ و بوی سیاست کرد، اما آنچه مشهود است را نمی توان نادیده گرفت
از سوی دیگر دو مثل قدیمی ایرانی "مشت نمونه خروار است " و " خانه از پای بست ویران است " را هم در چنین اوضاعی نمی توان از ذهن عبور نداد
بگذارید دست از مقدمه چینی بردارم و به قول معروف بروم سر اصل مطلب
این روزها، ورزش دوستان و بخصوص اهالی و علاقمندان فوتبال از حال و روز تیم پرسپولیس تهران آگاهی دارند
اتفاقات رخ داده و حواشی این تیم در این چند هفته نمونه ساده و البته بسیار جالبی از اوضاع و احوال سیاسی ایران
و حاکمان آن دارد
تیمی با بیش از بیست و پنج میلیون هوادار و یک دو جین ستاره های فوتبال ایران چند صباحی است که دستخوش اتفاقات ناگواری گردیده است
با شروع فصل (لیگ سراسری فوتبال ایران) ، یعنی همین پنج ماه پیش، افشین قطبی را که در پایان لیگ هفتم با این تیم، موفق به کسب عنوان قهرمانی شده بود، با جنجال فراوان به این تیم باز گرداندند. آقای قطبی پس از کسب عنوان قهرمانی با این تیم، در پایان فصل گذسته، به امید در دست گرفتن هدایت یکی از تیم های متمول عربی پرسپولیس را ترک گفت، اما از آنجا که موفق به انجام این کار نگردید، با ناز و عشوه فراوان و البته قیمتی نجومی به ایران بازگشت و علت بازگشتش را عشق به هواداران عنوان کرد!!! و منت آن را طبق روال مرسوم در این مملکت گل و بلبل بر سر مردم از همه جا بی خبر الکی دلخوش گذاشت
پس از گذشت چندین هفته و زمانی که وی متوجه گردید توانائی کار مثبت و تکرار نتیجه فصل قبل را ندارد ( البته به گفته خود ایشان سایرین و دشمنان او و پرسپولیس اجازه این کار را به وی ندادند) به یکباره تیم را ترک کرد و عازم دوبی گردید ( البته لازم به ذکر است که در این یکجا و فقط همین یکجای این مثال، تفاوتی با اوضاع سیاسی و مسئولین و حاکمان ایران می توان پیدا کرد، باز هم یک دسته گل به جمال افشین خان قطبی
در این هنگام شخصی (افشین پیروانی) که تا شش ماه قبل هیچگونه شانسی برای تصدی این پست نداشت، و فقط طی چند ماه گذشته همانند سایه ای و بعنوان دستیار قطبی مشغول بکار بود، به یکباره و بدون هیچگونه تجربه سرمربی گری حتی در دسته دوم و سوم فوتبال ایران سکان هدایت این تیم پر حاشیه و پر ستاره را در دست گرفت
سرمربی گری تیمی که کاپیتان این روزهایش، کاپیتان خود پیروانی در تیم ملی و پرسپولیس بوده و بعضا ستارگان دیگری که همبازی وی در پرسپولیس و تیم ملی بوده اند
باالطبع سیر حرکتی این تیم حتی در سایه حرکات پوپولیستی و عوام فریبانه افشین پیروانی جویای نام، مثبت نگردید و اوضاع از آن چیزی هم که بود بدتر شد
نکته جالب اینکه هیئت مدیره این تیم که تعداد نفراتشان از انگشتان یک دست هم تجاوز نمی کند با هم سر ناسازگاری داشته که البته این ناسازگاری و بالطبع ناهماهنگی های ایشان در مصاحبه ها و موضع گیری های ایشان در نوع خود جالب و مضحک می نمود
بعنوان مثال آقای ایکس ساعت 10 صبح اعلام میکرد که هیئت مدیره از افشین پیروانی و کادر فنی موجود حمایت می کند و کمتر از دو ساعت بعد یکی دیگر از آقایان سخن از آوردن یک مربی نامدار خارجی بعنوان دستیار افشین پیروانی به میان می آورد. بعد از ظهر همان روز آقای مدیر عامل از گفتگو با یک سرمربی خارجی خبر میدهد و به همین نحو تکرار مکررات
در این میان آتش بیارهای معرکه هم، همچون عادل فردوسی پور به این ماجرا دامن می زنند
بالاخره دقیقا در آستانه بازی حساس داربی پایتخت و علیرغم اهمیت فراوان این بازی و وجود حواشی بسیار، مسئولین این تیم، از ترس پذیرفتن مسئولیت شکست در این بازی در برابر هواداران، پیروانی را سر بریدند و سکان هدایت این تیم را بدست یک مربی خارجی سپردند که نه تنها شناختی از استقلال که حریف پرسپولیس در این دیدار است
ندارد، که هیچ شناختی از پرسپولیس و بازیکنان آن هم ندارد و از آن مهم تر هیچ سابقه ای هم در فوتبال ایران ندارد
مسئولان زیرک و قدرت طلب پرسپولیس بی آنکه درصدد رفع مشکل اصلی که همانا سوئ مدیریت در این تیم بزرگ می باشد برآیند، افشین پیروانی را قربانی کرده و از طرفی اگر هم این مربی در این دیدار متحمل شکست گردد خواهند گفت که ایشان شناختی از تیم و بچه ها نداشته و برای کسب نتایج دلخواه، نیازمند زمان است و قول ها و وعده های تکراری
حال با مروری کوتاه بر وقایع سیاسی ایران در یک دهه گذشته و از جمله مهم ترین آنها ریاست جمهوری محمد خاتمی، کاندیداتوری و به صحنه آمدن مجدد وی برای چهار سال دوم، ریاست جمهوری احمدی نژاد، پرونده هسته ایران، مسائلی همچون وزارت آقای کردان و عدم ترک کرسی وزارت تا دقیقه نود و با پرروئی تمام ( این همان نکته ایست که در بالا بدان اشاره نمودم، البته نه بعنوان شباهت که بعنوان تنها نکته متفاوت این مثال) و نهایتا انتخابات آینده و فضای انتخاباتی کنونی حاکم بر کشور، به شباهت این دو موضوع بیشتر پی خواهید برد
سئوال مهم اینجاست که آیا احمدی نژاد هم قربانی سیاست های سران و کلیت نظام خواهد شد؟ و آیا مربی خارجی جدید پرسپولیس بواسطه نام بزرگش قادر به خروج این تیم از بحران خواهد بود؟
و آیا آبروی سیاسی و نام بزرگ میر حسین موسوی میتواند ناجی پرستیژ مخروب سیاست خارجی و اقتصاد بیمارایران باشد؟
جالب اینجاست که هیئت مدیره پرسپولیس و برخی هواداران خوش خیال در صدد بازگرداندن سه باره قطبی به این تیم بودند
آیا بنظر شما پروژه بازگشت خاتمی عملی خواهد شد یا همانند پروژه بازگشت افشین قطبی در حد یک حرف و مانور سیاسی باقی می ماند؟؟؟