به - پا - خیز

info_bepakhiz@yahoo.com

به پاخيز; مستقل بوده و به هیچ سازمان و نهادی وابستگی ندارد


26 April 2006

شورای عالی امنیت تبدیل به ستاد ضد امنیت شده

و. جمهوریت
www.peiknet.com

سخنان اخیرحسن روحانی، مسئول سابق پرونده هسته ای درجمع اعضای حزب اعتدال و توسعه گوشه ای ازآنچه
كه دردیپلماسی ما در دوران حاكمیت جدید می گذرد نشان داد. صد البته هزاران حرف ناگفته هم بود كه حضور خبرنگاران مانع از آن شد شیخ دیپلمات آنها را بازگو كند
شورای عالی امنیت ملی علنا ستاد فرماندهی جنگ را به عهده گرفته و بر اساس برخی شنیده ها حتی فرمانده سپاه در دیدار اخیر خود با رهبری انتقاد و گله های فرماندهان ارشد سپاه از این شورا و به خصوص عملكرد علی لاریجانی را بیان نمود و اعلام كرد كه لاریجانی و همرا هانش در شورا سپاه را خلع ید نموده و هیچگونه گزارشی از تصمیمات خود ارائه نمی دهند. اینكه در دوران حاكمیت جدید برخی در صدد ایجاد فضای جنگ در كشور هستند و با عملكرد خود خواهان تحریك فضای بین الملل هستند تا زمینه حمله به ایران فراهم شود تا در فضای میلیتاریستی به بقاء خود در قدرت بیافزایند بر همگان واضح و مبرهن است، چرا كه این عده به خوبی دریافته اند كه به زودی باید با قدرت بادآورده وداع طولانی كنند و در پیشگاه مردم ایران زمین از تمامی ظلمها و عوام فریبی های خود طلب بخشش كنند .از این روست كه اگر شورای عالی امنیت ، ماموریت ایجاد فضای جنگ در كشور را دارد ماموران امنیتی نیز با همكاری رسانه های همسو خود همچون كیهان و سایت عارف نیوز در صدد شروع مجدد قتل های زنجیره ای با حكم شرعی از مراجع هستند. اخبار رسیده حكایت از این دارد كه این گروه امنیتی با جعل خبر توسط رسانه هایشان و ارجاع آن به برخی مراجع همفكر خود حكم قتل را به بهانه ارتداد اخذ نموده و در اولین گام نیرو های ملی- مذهبی و نهضت آزادی را مورد هدف قرار داده و به بهانه خبر مجعول عارف نیوز مبنی بر گرایش این گروه به وهابیت و استفاده نكردن از مهر در نماز هایشان در صدد قتل برخی از این افراد هستند . به هر ترتیب حاكمیت جدید با تمامی ابزار سعی در حفظ قدرت نامشروع خود هستند. غافل از آنكه روز به روز در باتلاق و گنداب خود غرق شده و امداد غیبی!!! هم به كمك آنها نخواهد آمد

25 April 2006

( داغ داغ !! ( آخرين افاضات جناب حسنى



خبرگزاري انتخاب
غلامرضا حسني يكي از معدود امامان جمعه اي است كه از اول انقلاب تا كنون در مسند نمايندگي ولي فقيه در اروميه تكيه زده و درجريانات پس از دوم خرداد يكي از خبرسازترين نشريات دوم خردادي را تشكيل مي داد و به رغم فشارها و تلاشهاي برخي گروهها و افراد جهت جايگزيني فردي ديگر به جاي وي ، با اين استدلال كه : چون حكم امامت جمعه وي را امام خميني (ره) صادر فرموده پس ابطال آن در صلاحيت كس ديگري غير از امام راحل نمي تواند باشد
تاريخ ١٨ فروردين ماه ، حسني در مصلي شهراردبيل ، در بين الصلاتين نماز جمعه به ايراد سخنراني پرداخته واز آنجائيكه راقم اين سطور در طي سفر خويش به اردبيل خود شاهد اين سخنراني بوده لذا به ذكر گزيده اي اين سخنراني مي پردازد
غلامرضا حسني در اين سخنراني ضمن اشاره به شعارهاي عدالت خواهانه احمدي نژاد ،شعارهاي ايشان را درراستاي اهداف و منويات امام زمان (عج) دانسته و تأكيد كرد : لازم مي دانم به همه مسائل شش سال گذشته اشاره كنم كه چگونه اين افراد شش سال تمام با شعار آزادي خون دل به امام خامنه اي خوراندند
وي با ذكر آيات و احاديثي در مورد آزادي اظهار داشت كه در اسلام چيزي به نام آزادي نداريم و برنامه حكومتي امام عصر بر اساس عدالت خواهد بود و احمدي نژاد هم مانند امام زمان (عج) عدالت را سرلوحه عملكرد خود قرار داده و هرگز از آزادي ، غضنفر و مضنفر سخني به ميان نياورد و فقط گفت عدالت ؛ متاسفانه شاهديم كه در اثر شعارهاي آزادي دولت گذشته دختران ما به بد حجابي و بي حجابي روي آوردند
ملا حسني در حالي كه پاچه ي شلوار خود را تا بالاي زانو كشيده و پاي لخت و عريان خود را به جماعت حاضرنشان مي داد اظهار داشت : طي سفري كه اخيراً به قم داشتم شاهد بودم كه در شهر قم نيز آزادي رسوخ كرده و سه تن از دختران در حالي كه آستين شلوارشان از پاهايشان قهر كرده و شلوارك پوشيده بودند همانند پاي لخت من كه مي بينيد مي گفتند آزادي آزادي آزادي ؛ من ابتدا فكر كردم كه نكند باران مي بارد كه اينها چنين كرده اند لذا من نيز مانند آنها آستين شلوارم را تا زانو بالا كشيدم ولي وقتي شيشه هاي عينكم را با دستمال پاك نمودم ديدم كه آقا باران نمي بارد بلكه آزادي مي بارد
امام جمعه اروميه با اشاره به بازديدي كه از يكي از سدهاي در دست ساخت اردبيل انجام داده بود خطاب به استاندار اردبيل گفت : آقاي استاندار لطفاً پيگيري كنيد تا اعتبارات مورد نياز جهت اتمام كارهاي عمراني اين سد جذب گردد ، آقاي استاندار بايد بداني كه مزد يك كارگر اكنون هشت هزار تومان است و فردا اين رقم ده هزار تومان خواهد شد پس عجله كنيد ، وقتي سد شما را ديدم به ياد سدي افتادم كه در زمان ظهور امام زمان (عج) مزارع هشت كشور منطقه را سيراب خواهد كرد و من در تحقيقات شخصي ام در مورد ظهور به آن دست يافته ام
اين جملات تنها گوشه اي از سخنراني ايشان بود كه موجبات خنده و مضحكه حضار را فراهم ساخته بود

آخرین اخبار زندانیان سیاسی




شنیده ها حاکی از آن است نام عده ای از اعدامیان اعلام شده درزندان گوهردشت به شرح زیر است : شهرام بوداغی ، رضاتاجیک ، علی خسروی ، سعید حسین پور ، مهدی ساجدی ، و افراد دیگری با نام کوچک سعید ، داوود ، علی و مهدی
حیدر قلی سلطانی نیز که با 72 سال سن از تاریخ 1/6/1384 به اتهام اقدام علیه امنیت به توسط شعبه 26 دادگاه انقلاب ، قاضی دهنوی (حداد ) در بازداشت به سر میبرد ، شرایط بدی رامیگذراند . او که از ناحیه کمر به پاین فلج میباشد در تاریخ 1/11/84 به بند عمومی 209 (زندان وزارت اطلاعات ) و سپس به بند350 کارگری منتقل شده است .این زندانی باید در تاریخ 27/2/1385 به جهت رسیدگی به اتهاماتش به دادگاه اعزام بشود . این در حالی است که مرجع قضایی وزندان میباست اورا به دلیل برسی وضعیت معلولیتش مدتها پیش به پزشکی قانونی معرفی میکرده است
ahmadbatebi20.blogspot.com

روزنامه اسراييلي: احمدی نژاد را ترور کنید


خبرگزاري انتخاب : يك روزنامه رژيم صهيونيستي خواستار طرح ريزي اين رژيم براي ترور محمود احمدي نژاد رييس جمهوري اسلامي ايران و اسماعيل هنيه نخست وزير تشكيلات خودگردان فلسطين شدروزنامه هاآرتص با بيان اينكه احمدي نژاد و هنيه بايد هدف رژيم صهيونيستي قرار بگيرند ،نوشت: عليرغم آنكه پيامد ترور سيد عباس موسوي دبير كل پيشين حزب الله خوشايند نبوده و اسرائيل به نتايج ترور اين دو اطمينان ندارد. اما چنين تصميمي بايد اتخاذ شودا چرا كه تلاش اسرائيل براي ترور احمدي‌نژاد بيشتر و بيشتر منطقي به نظر مي‌رسد زيرا وي تهديداتش براي محو اسرائيل از نقشه زمين را افزايش داده استاين روزنامه در ادامه نوشت: اسراييل اكنون با اسلامي روبروست كه به كارواني از انتحاري ها مجهز و به دو عامل تروريسم و سلاح هسته اي متكي است و به همين علت اسراييل دو گزينه پيش رو دارد . اول آنكه تهديد كند در صورت نابودي اسراييل همه اماكن مقدس اسلامي از جمله مسجد الاقصي و كعبه نيز از بين مي رود و بايد اين موضوع را به ايران و حزب الله فهماند كه تحقق روياي انها در نابودي اين رژيم ، فاجعه اي براي اسلام نيز خواهد بود . گزينه دوم نابودي رهبراني است كه مشي آنها خطري بر موجوديت اسراييل است و از آنجا كه احمدي نژاد در چند ماه گذشته نگراني هايي در منطقه و جهان ايجاد كرده است ،واكنش جهانيان به ترور وي كم رنگ و ضعيف خواهد بودبنابر اين گزارش،اين روزنامه اسراييلي مي‌افزايد:مسئله خاص درباره احمدي‌نژاد اين است كه وي تنها رئيس يك دشمن اعلام شده نيست بلكه نيروهاي ارتش آن شامل سپاه پاسداران در حال آموزش حزب‌الله است و در جنوب لبنان حضور دارد و عليه اسرائيل عمل مي‌كندبه نظر نويسنده، تبعات ترور احمدي‌نژاد قابل تحمل خواهد بود اما ترور رهبران حماس اثرات سخت‌تري بر جاي مي‌گذارد بنابر اين گزارش، اگر عمليات اسرائيل عليه رهبران دشمن -كل دولت حماس و احزاب وابسته به آن در مجلس قانونگذاري- انجام شود، يك اقدام پيشگيرانه و نه كشتار هدفمند خواهد بود. هاآرتص مي فزايد: در برج‌هاي دفاعي اسرائيل در تل آويو افرادي وجود دارند كه خواستار قرار گرفتن جدي اين مسئله (ترور)در دستور كار هستند

24 April 2006

حکم 15 نفر زندانی اعدامی به زندان گوهردشت کرج ابلاغ شد



فعالان حقوق بشر در ايران : براساس آخرین گزارشات دریافتی لیست تائید شده حکم 15 نفر زندانی اعدامی از سوی قوه قضائیه به زندان گوهردشت کرج در تاریخ 28/01/85 تحویل داده شده است
پیرو این خبر روز سه شنبه مورخه 29/01/85 دو زندانی به نامهای علی اصغر نصرتی از بند 5 گوهردشت و سعید طالعی پور از بند 4 گوهردشت به دار آویخته شدند . گفته میشود که احکام اعدام تائید شده تا پایان اردیبهشت ماه به اجرا گذارده خواهد شد
این در حالی است که در روزهای گذشته اعدامهایی مشابه و وسیع در سایر زندانهای کشور را شاهد بوده ایم . فعالان حقوق بشر در ایران ضمن ابراز نگرانی شدید از این روند و محکوم نمودن شدید نقض حقوق بشر خواستارتوقف اعدامها هستند . از تمامی فعالان و مدافعان حقوق بشر تقاضای همکاری و تلاش برای توقف این روند را داریم و دست تمامی کسانی که در این راه با ما همگام هستند را میفشاریم

شكست دولت جديد در راستاى حقوق بشر

سازمان امنستى اينترناشنال
مترجم: عليرضاعليخاصي

از سركار آمدن رئيس جمهور جديد همچنان خشونتها ضد حقوق بشر به صورت گسترده تري باقي مانده است و دولت جديد براي هر گونه اقدامي در جهت بهبود وضعيت حقوق بشر با شكست مواجه شده است . سازمان بين المللي امينيستي در گزارشي منتشر كرد
دولت ايران بايد وضعيت آشفته و به هم پيچيده حقوق بشر را در اين كشور بهبود بخشد . شرايط انزوا و غير صميمي اين كشور به علت برنامه هاي هسته اي نبايد منجر به بي توجهي دولت ها يا جوامع بين المللي از مشكلات بلند مدت وضعيت حقوق بشر در اين كشور گردد
گزارش از ايران : دولت جديد در روند پيشرفت حقوق بشر شكست خورده است و همچنان خشونت ها ادامه داشته است و نگراني ها همچنان در اين مورد از زماني كه دولت جديد در آگوست ٢٠٠۵ بر سر كار آمده است ادامه دارد . گزارشات همچنان متمركز بر سركوبهاي بلند مدت در اقليتهاي قومي و محدوديتهاي موجود بر آزادي بيان و عقيده و مجازات اعدام و استفاده مكرر از خشونت خبر مي دهند
عليرغم ضمانتهاي قانون اساسي از برابري و يكسان بودن گزارشات از اين خبر مي دهند كه از زمان انتخاب رئيس جمهور احمدي نژاد تعدادي از اعضاي اقليت هاي قومي و مذهبي به دليل داشتن اعتقادات و گرايشات قومي و مذهبي خويش كشته زنداني وبه ستوه آمده اند
در يك فاجعه تعدادي عرب از جامعه اعراب اهوازي كشته شده و دسته هايي توسط بكار بردن مفرط زور و خشونت توسط مامورين امنيتي درادامه ناآرامي ها و خشونتها ي استان خوزستان مجروح و زخمي شده اند . در حادثه اي ديگر، استفاده از مهمات و مواد منفجره ، گازهاي اشك آور و كتك زدن توسط باتون براي تظاهر كنندگاني كه از پرتاب سنگ استفاده مي کردند در تظاهرات اواسط ماه سپتامبر 2005 توسط مامورين نظامي امنيتي ايران گزارش شده است . حداقل دو كشته و تعدادي مجروح ديگر در اين درگيري ها گزارش شده است .تصويب ووضع قوانين جمهوري اسلامي موكداً آزادي بيان و عقيده را محدود مي سازد و فعاليتها و اقدامات براي بهبود روند حقوق بشر غالباً با عمليات انتقامجويانه محدود مي شود
ناتوان كردن ، ارعاب ، حمله ، بازداشت ، حبس كردن و خشونت بر عليه فعالان وروزنامه نگاران كماكان در دولت جديد ادامه داشته است در اکتبر ٢٠٠۵ دادگاه مطبوعات طرحي را براي تلاش درايجاد رخنه در قوانين مطبوعات معرفي کردکه به موجب اين قوانيني سربسته ومبهم را براي افرادبه علت داشتن عقايد آزاديخاهانه آنها رامجازميکرد.تعدادزيادي از خبرنگاران وروزنامه نگاران مورد بازجوي قرارگرفتندکه بعضي ازآنها باتوقيف وازکاربرکنارشدن به زندان محکوم شدند
امنيستي اينترناسيونال گفت : ما به دولت جمهوري اسلامي اسرار مي كنيم كه قوانين خود را مورد بازبيني قرار دهد و افرادي كه منحصراً به دلايل عقيده هاي سياسي ، نژادي ، مذهبي ، جنسي در زندان به سر مي برند را آزاد كند . امنيتي اينترناشنال ادامه داد كه خبرهايي ازآنها مبني بر استفاده از خشونت و بدرفتاري بر زندانياني كه در زندانها و مراكز بازداشتها به سر مي برند در يافت كرده است . نرساندن معالجات پزشكي به عنوان روش اعمال فشار بر روي زندانيان سياسي همچنين به افزايش دامنه خشونت دامن مي زند ، مانند بازجويي خبرنگار اكبرگنجي
اكبر گنجي در آپريل سال ٢٠٠٠ دستگير و به ١٠ سال زندان محكوم شد . كه 6 ماه از آن به علت درخواست تخفيف او كاهش پيدا كرد ، به علت اقدام عليه امنيت ملي كشور و تبليغات بر ضد سيستم حكومت اسلامي . در جولاي سال ٢٠٠١ مجدداً به جرم افشاي اسناد محرمانه دولتي و گسترش تبليغات آن به 6 سال زندان محكوم شد . به علت اعتصاب غذايي كه در زندان براي اعتراض به زنداني بودن خود انجام داد به صورت موقت در جولاي ٢٠٠۵ براي معالجات پزشكي به خارج از زندان فرستاده شد. او در سپتامبر ٢٠٠۵ به زندان برگشت و به صورت منفرد زنداني شد. يك ماه بعد به همسرش گفت : زماني كه از بيمارستان به زندان منتقل مي شده توسط مامورين امنيتي مورد ضرب و شتم قرار گرفته است . رژيم ايران بايد هرگونه از موارد شكنجه و بد رفتاري را از بازجويي هاي خود حذف كند و به صورت موثر و واقعي براي هر كسي كه در بند آنها گرفتار شده طبق قوانين حقوق بشر رفتاركند
امنيستي اينترناشنال گفت : از ريشه بركندن استفاده از خشونت و اطمينان بخشيدن آن يكبار براي هميشه از موارد اضطراري حكومت ايران مي باشد
امنيستي اينتر ناسيونال تعداد ٦٩ ، اعدامي را بين ماههاي جولاي ٢٠٠۵ تا آخرژانويه ٢٠٠٦ ثبت كرده است كه از اين تعداد ٢ نفر آنها زير ١٨ سال گزارش شده اند. تحميل مجازات اعدام همچنان با الفاظ مبهم و غير معقول مانند جرم هايي از قبيل تجاوز جنسي و قتل و سوداگري مواد مخدر ادامه دارد . اين سازمان از رژيم ايران درخواست مي كند كه با لغو مجازات اعدام به حق ذاتي حيات مردم احترام بگذارد و فوراً از اعدام افراد كمتر از 18 سال و خردسال كه بنا به گفته دولت ايران مجرم شناخته شده هستند جلوگيري كند
رئيس جمهور احمدي نژاد و رژيم ايران بايد سريعاً پايه هاي بنيادين حقوق بشري را براي تمام مردم ايران فراهم كنند و مردم ايران را از هر گونه بي احترامي نسبت به نژاد ، جنسيت و عقيده مصون بردارد

http://web.amnesty.org/library/Index/ENGMDE130102006

بازجوی سابق وزارت اطلاعات در سازمان انرژی اتمی


وبلاگ نسل جديد: يک کارشناس امنيتی وزارت اطلاعات در پست جديدی در سازمان انرژی اتمی قرار گرفته است
اين فرد محمد سعيدی است که در روزهای گذشته به عنوان معاون برنامه ريزى و امور بين الملل سازمان انرژی اتمی در ايران به چهره ای آشنا در رسانه ها تبديل شده است. محمد سعيدی از بازجويان و کارشناسان ارشد امنيتی وزارت اطلاعات است که بسياری از پرونده های روزنامه نگاران، دانشجويان و فعالان سياسی مدت ها در اختيار وی بود
در طی ماه های گذشته عده زيادی از سرداران سپاه پاسداران، نيروی انتظامی و بازجويان وزارت اطلاعات در پست های دولتی و سازمانی قرار گرفتند که محمد سعيدی از جمله آنهاست اما چيزی در مورد گذشته وی منتشر نشده است
انتصاب وى به اين سمت حاكى از آن است كه دولت تلاش ميكند هماهنگى هاى لازم را در آژانس انرژى اتمى بوجود آورد تا فعاليتهاى اين نهاد با توجه به شرايط بحرانى پرونده هسته اى رژيم، بر اساس سياست هاى رژيم دنبال شود

19 April 2006

يارب مباد که گدا معتبر شود٠٠٠




على سورى
١٣٨٥ فروردين



گرچه با نگاهى کوتاه بر تصوير مقابل لبخندى گذرا اما تلخ بر لبهاى هر ايرانى جارى ميگردد ٬ ليکن تصاويرى از اين دست ٬ نهايت فقر اجتماعى و سياسى يك رئيس جمهور را به نمايش مي گذارد
بى کفايتى احمدى نژاد تنها و تنها در سخنان ناسنجيده و جنجال برانگيز ٬ اتخاذ تصميمات نابجا ٬ به انزوا کشاندن ايران و ايجاد چالشهاى فراوان در عرصه هاى داخلى و خارجى خلاصه نگرديده و در ساده ترين امور جارى وى نيز آشکار و هويدا مى باشد
به راستى مسند قدرت ملتى ٬ با تمدن و پيشينه تاريخى هزاران ساله اش ٬ در خور ژنده پوش نالايقى که حتى از خواباندن پاشنه هاى کفش خود در يك مراسم رسمى ابائى ندارد ٬ مى باشد ؟
شخصى با طرفدارانى قليل اما چماق چرخان و عربده کش ٬ با انديشه هاى خرافى و پوسيده
با درکى سطحى از تصوير فوق و تصاويرى از اين قبيل ٬ به راحتى مى توان به دردهاى نهفته ملتى آزاده ٬ اما به گروگان گرفته شده پى برد
دردى عميق که بغضى شکسته را در سينه جاى داده و تنها چاره اش ٬ آزادى ملت از چنگال دژخيمان حاکم و بازگشت افرادى چون احمدىنژاد به جايگاه اصلى خود که همانا جائى به جز آهنگرى ها و ميادين تره بار نمى باشد

18 April 2006

عفو بين الملل از دستگيری و شکنجه دو زن خوزستانی به بهانه فعاليت سياسی شان خبر داد


سازمان عفو بين الملل گفت: جمهوری اسلامی دو زن را بازداشت کرد تا همسرانشان را ناگزير به تسليم کنند. اين سازمان در اطلاعيه ای نوشت: سکينه نفيسی پس از خونريزی به خاطر شکنجه و بدرفتاری چند روز پيش به بيمارستان منتقل شد. وی حامله بود و پزشکان ناگزير شدند به خاطر جراحات وارده، جنينش را سقط کنند. هدا هواشمی زن 24 ساله ديگری نيز چند روز پيش در اهواز در خانه اش همراه دو پسر جوانش بازداشت شد و از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نيست. همسر خانم هواشمی حبيب فرج الله شعب از فعالان سياسی شناخته شده در اين منطقه است و به نوشته سازمان عفو بين الملل مقامات وی را تحت تعقيب قرار داده اند. احمد نفيسی همسر سکينه نفيسی نيز فعال شناخته شده ای است و گفته می شود وی نيز تحت تعقيب مقامات جمهوری اسلامی است. عفو بين الملل افزود به دنبال بازداشت سکينه نفيسي، مقامات، خانه آنها را با بولدوزر ويران کردند

نامه احمد باطبي به هيات ويژه قضائي



"ابوغريب"
در جمهوری اسلامي
با تائيد حکم اعدام احمد باطبي
در تدارک موج جديد يورش و اعدام هستند
: راه توده
احمد باطبي از قربانيان خياباني ماجرای حمله به کوی دانشگاه تهران است. آن شبيخون تاريخي قربانياني در خود کوی داشت و قربانياني نيز در ارتباط با تحصن دانشجويان معترض. گروه دوم قربانيان تظاهرات خياباني، دو روز پس از تحصن اعتراضي اند. هيجان تحصن کنندگان برای آمدن به خيابان و تظاهرات قابل انکار نيست، اما نقش عوامل امنيتي برای تحريک به تظاهرات خياباني و بويژه تخريب هائي که توسط لباس شخصي ها انجام شد و به حساب دانشجويان گذاشته شد نقشي تعيين کننده در آن ماجرا داشت. توقيف روزنامه سلام، حمله به کوی و سرکوب خياباني دانشجويان يک سلسله رويدادهای به هم پيوسته يک کودتای حکومتي عليه دولت خاتمي و مجمع روحانيون مبارز و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود، که سر نخ آن در دست شماری از فرماندهان سپاه به سرپرستي سردار ذوالقدر (قائم مقام کنوني وزارت کشور و معاون سياسي - امنيتي وزارت کشور در دولت احمدی نژاد) بود و روحانيون امنيتي ماننده اژه ای (وزير اطلاعات دولت احمدی نژاد)، پورمحمدی (وزير کشور کنوني) و روح الله حسينيان معروف به "خسرو" رئيس مرکز اسناد جمهوری اسلامي، با حمايت بيت رهبری و احمدی جنتي در شورای نگهبان و آيت الله محمدی يزدی رئيس قوه قضائيه وقت و عضو کنوني شورای نگهبان در سازماندهي آن نقش اصلي را داشتند
آن جمع کودتائي، امروز دولت و بخش عمده مجلس را در اختيار دارند و حتي گفته مي شود، احمدی نژاد نيز در رهبری عمليات حمله به کوی مستقيما نقش داشته است
احمد باطبي را يکبار ديگر "اعدام" تهديد مي کند. کودتاچياني که در نامه اخير احمد باطبي کاملا مشخص است خود را آماده چه رفتاری با مردم و دانشجويان کرده بودند، حالا در حکومت اند. يعني حکومت يکدست تشکيل داده اند و در هفته های اخير، همزمان با اوج گيری احتمال حمله نظامي به ايران، در تدارک بگير و ببند و اعدام. اين روزها زمزمه های زيادی درباره نحوه يک يورش جديد به سازمان های سياسي و روزنامه نگاران بر سر زبان هاست. به خيال خود مي خواهند آلترناتيو کشي کنند! و نسق را نيز با اعلام تائيد حکم اعدام احمد باطبي آغاز کرده اند. اين که فضای عمومي جامعه، تنگناهای جهاني و فشارهای بين المللي چنين امکاني را برای دولت احمدی نژاد فراهم خواهد آورد يا نه، يک بحث است، شرح آنچه که 27 سال است در زندان ها و شکنجه گاه های جديد و قديم جمهوری اسلامي مي گذرد يک بحث ديگر. درارتباط با نامه احمد باطبي، اين فصل دوم بيشتر از توان حاکميت برای اعدام وی مطرح است. يعني "ابوغريب" 27 ساله در جمهوری اسلامي

« اينجانب احمد باطبي فرزند محمد باقر، متولد شيراز، دانشجوی کارگرداني فيلمسازی، ساکن فرديس کرج، که در پي فجايع تيرماه 1378 از سوی قوه محترم قضاييه محکوم شده ام، جهت اطلاع حضرتعالي از اوضاع معمول، مواردی از چگونگي دستگيری و بازجويي و محاکمه خود را طبق خواسته شما هيات محترم، بازگو مي کنم
من از اواخر خرداد ماه 1378 تا روز دستگيری طبق مجوز صادره از سوی جهاد دانشگاهي به عنوان پايان نامه، مشغول ساختن فيلم ويدئويي در مورد اعتياد و ناهنجاری اجتماعي بودم که در پي کشف سوژه به منطقه ای در نزديکي کوی رفتم. روز چهارشنبه در راهپيمايي عمومي ساعت 5/11 صبح از سوی عده ای به بهانه شرکت در تحصن دانشجويان دستگير و تا امروز با حکم اعدام در زندان هستم. در پي توضيحات، مواردی را در مورد نقض اولين حقوق انساني و قانوني در طي مراحل پرونده سازی و محاکمه ام بازگو مي کنم و سعي مي کنم به خاطر کثرت موارد، فقط نمونه های برجسته ای را بيان نمايم. فقط مواردی را که آثار سو آن زندگي ام را تحت الشعاع قرار داده است
ـ فشارهای جسمي و روحي
اولين روز دستگيری، توسط لباس شخصي ها شناسايي و به داخل دانشگاه تهران منتقل شدم
در آن جا کوله پشتي و شناسنامه، مدارک و پول هايم توقيف و از ناحيه ساق پا، ران، شکم و بيضه مورد ضرب و شتم قرار گرفتم و آقايان محترم لباس شخصي با کلمات و جملات غير اخلاقي به من و خانواده ام توهين مي کردند و وقتي که اعتراض کردم، پاسخ دادند که اين سرزمين، سرزمين ولايت است، تو بايد کور بشوی، اينجا جای تو نيست
بعد از آن جا به مقر نيروی انتظامي زير پل حافظ انتقال داده شدم و آن جا بعد از پرسش و پاسخ در مورد مشخصات فردی، مرا به داخل حياط بردند. دستهايم را دستبند زدند و به بهانه اينکه از من گزارش هايي در مورد تخريب اموال عمومي و سرقت بانک دارند، مرا با باتوم کتک زدند
مرا به همراه عده ديگری با ميني بوس از آن جا خارج کردند و پيراهن هايمان را روی سرمان کشيدند و آستينش را دور گردنم گره زدند و همه ما را به مکان نامعلومي بردند. در آن جا همه را داخل يک اتاق 12 متری بردند و سربازان نيروی انتظامي با لباس های سبز ما را با باتوم کتک مفصلي زدند. من از بابت اين که از بيني ام خون جاری مي شد، پيراهن را از دور سرم باز کردم تا خون ها را پاک کنم. سربازها با ديدن اين حالت بلافاصله مرا به اتاق ديگری بردند، دست هايم را از پشت بستند و پای راستم را با دستبند به دست هايم متصل کردند و طبق گزارشي که در مقر نيروی انتظامي تنظيم شده بود، مرا محاکمه و به شلاق محکوم کردند و با سيم برق سفيد رنگي که پيش بافت شده بود، حکم را اجرا کردند و دوباره سرم را با پيراهن بستند و به همان اتاق منتقل کردند
از آن جا ما را با اتوبوس به محل ديگری بردند. در آن جا من را از ديگران جدا کردند و چند نفر از من بازجويي کردند. از چگونگي حضورم در کوی پرسيدند و از اينکه چرا در کوله پشتي ام مقداری دارو است. آن ها مي گفتند که من اسلحه داشتم و ديده اند که من آن را داخل جوی آب انداختم . مي گفتند که در آشوب های اخير شرکت فعال داشتم و آن ها از اين موضوع گزارش دادند که از بانک سرقت کردم ... وقتي که با مقاومت من مواجه شدند، مرا به دست عده ای سرباز سپردند تا به قول خودشان، زبانم را باز کنند. سربازها همه درشت هيکل بودند و لباس تکاوری داشتند. آن ها دست های مرا با دستبند به لوله های آب روکار که در ارتفاع نسبتا کوتاهي از کف اتاق قرار داشت متصل کردند و با پوتين به سر و شکمم کوبيدند. از من خواستند تا قبول کنم که در تخريب و آشوب شرکت داشتم. بعد مرا روی زمين خواباندند و روی گردنم ايستادند و با دست موهای سرم را که آن زمان نسبتا بلند بود، کندند. بطوری که از پوست سرم خون جاری شد و دوباره آن قدر با پوتين به سر و صورتم کوبيدند که از حال رفتم. وقتي که به هوش آمدم، دوباره از من بازجويي کردند و گمان مي کنم که از من فيلم هم برداشتند
از آن جا مرا به مکان نامعلوم ديگری انتقال دادند و از بقيه جدا نگاه داشتند. تعدادی برگه بدون خط به من دادند و از من خواستند هر کاری که کرده ام بنويسم و وقتي با مخالفت من مواجه شدند، مرا به اتاق ديگری که مخروبه و خالي از سکنه بود، منتقل کردند. جوراب هايم را که به عنوان چشم بند به چشم هايم بسته بودند، کنار انداختند و چشم بند جديدی را به چشمانم بستند. دست هايم را با دستبند به نرده های پنجره متصل کردند. دوباره همان چيزهايي را که مي خواستند، گفتند بايد اعتراف کنم. کاغذها را پاره کردند و گفتند بايد روی برگه های آرم دار بنويسم ولي ديگر باز نگشتند که برگ آرم دار بياورند. چند ساعت بعد از آن ها خواستم که مرا به دستشويي ببرند، بعد از طي مسير نسبتا طولاني به دستشويي عمومي رسيديم و وقتي که خواستم دستشويي بروم، نگذاشتند در را ببندم. گفتند تو خودت را مي کشي، بايد ما تو را نگاه کنيم، بايد درب باز باشد و وقتي که با اعتراض من مواجه شدند، گفتند که تو بايد کارت را انجام دهي و درب باز باشد. من انصراف خودم را از دستشويي رفتن اعلام کردم، ولي آن ها گفتند حتما بايد دستشويي بروی و درب باز باشد و سعي کردند بزور کمربند مرا باز کنند. من مقاومت کردم و بناچار به صورت يکي شان کوبيدم. آن ها هم مرا به داخل يکي از دستشويي ها بردند که چاهش بند آمده بود و آب گند آن در کاسه توالت پر شده بود. آن ها سرم را در گنداب توالت فرو کردند و آنقدر اين کار را ادامه دادند که سرانجام گندآب از بيني و دهانم به داخل گلويم پايين رفت و تا ساعت ها از شستشوی صورتم جلوگيری کردند. بطوريکه چند روز بعد هنگام بازجويي، يکي از بازجوها متوجه بوی تعفن موها و چشم بندم شد و به من اجازه داد که حمام کنم و چشم بندم را عوض کرد
در حين بازجويي بارها تهديد به اعدام خود و خانواده ام، شکنجه، تجاوز و زندان های طويل المدت شدم
اولين بازجوهايي که از من بازجويي کرده بودند، خواسته بودند اعمالي را که آن ها مي خواهند اعتراف کنم و وقتي با مقاومت من مواجه شدند، خواستند تا چيزهايي را که ديدم بنويسم و سپس با اعمال فشار مرا وادار کردند تا اعتراف کنم که اين کارها را انجام دادم. من هم به ناچار و با توجه به امکان عملي شدن تهديداتشان، اين کار را انجام دادم. هر چند هنوز سندی دال بر واقعي بودن اعتراف وجود ندارد و من به بازجوهای بعدی چگونگي ثبت اين اعترافات را هم توضيح دادم. ولي آن ها هيچکدامشان حرف هايم را باور نکردند
اکثر تهديداتشان در مورد بازداشت اعضای خانواده ام، از جمله مادر و خواهرم و آوردن آن ها به زندان بود و من در زندان توحيد بارها صدای مادرم را از پنجره سلولم مي شنيدم. هر چند او حضورش را در توحيد انکار مي کند، اما من صدای مادرم را مي شناسم. صدای مادرم بود
چندين روز بعد از انتقال به (209) زندان اوين، مرا با چشم بند به اتاقي بردند و برگه ای آوردند تا امضا کنم. وقتي محتواي آن را سوال کردم، گفتند اقدام به آشوب های خياباني، تحريک مردم برای آشوب و ... وقتي با انکار من در خصوص اين مطالب مواجه شدند، با لگد به صورتم کوبيدند که باعث شکسته شدن دندان های فک راستم شد و من باقيمانده ريشه های دندان هايم را در زندان کشيدم
در طول مدت انفرادی، افسر نگهبان به بهانه اينکه سوت مي زدم، به داخل سلول آمد و مرا به باد کتک گرفت و بابت سيلي ای که به صورتم کوبيد، گوش چپم چرک کرد و در پي آن در حال حاضر گوش چپم شنوايي ضعيفي دارد. چشم هايم بسرعت رو به ضعيف شدن است. از اختلالات شديد بينايي، خصوصا در چشم چپم رنج مي برم و به نظر پزشک زندان، با همان معاينه سطحي و استنباط خودم، ريشه را در همان فشارهای مذکور تشخيص داده است
در همان روزهای اوليه يک بار با ماژيک سبز اسمم را روی دستم نوشتند و وقتي که علت آن را سوال کردم، گفتند که مي خواهند مرا اعدام کنند و بهتر است قبل از مردن اعتراف کنم تا قدری پاک بشوم و موقع مردن زجر نکشم و راحت بميرم. مرا روی يک صندلي بردند و طناب را به دور گردنم انداختند. حدود دو ساعت در همان وضعيت نگه داشتند و از من خواستند وصيت کنم تا اين که سر انجام شخصي وارد اتاق شد و گفت حاجي آقا اين هنوز تخليه اطلاعاتي نشده، نبايد اعدام شود، تا اين که مرا پايين آوردند
در طول اين مدت تلفن های فراواني به خانواده ام شد و اطلاعات کذبي در مورد احکام زندان، خبر اعدام و تهديدات مختلف داده مي شد و قبل از اين که به دادگاه بروم، بازجويم گفت که اگر مصاحبه تلويزيوني نکنم، به ده سال زندان محکوم مي شوم
به علت اين که همواره چشم بند به چشم داشتم، نتوانستم اشخاص و مکان ها را شناسايي کنم و در طول اين مدت دو بار، يک بار در زندان اوين و يک بار در زندان توحيد از من مصاحبه تلويزيوني به عمل آوردند
در اين ميان عده ای از بازجوها هم بودند که با ديدن اوضاع روحي و جسمي من سعي مي کردند که کمترين فشار روحي و جسمي را بر من وارد کنند و همواره بهترين شرايط را برای من فراهم مي آوردند. در مورد محاکمه و اعلام حکم

مرا با چشم بند از سلول 417 توحيد خارج کردند و نيم ساعت در شعبه 6 دادگاه انقلاب محاکمه من آغاز شد. از آن جا که به من نگفته بودند که به کجا خواهيم رفت، من گمان مي کردم که اين جلسه محاکمه، هنوز همان مراحل بازجويي است و تعجب مي کردم که چرا در اين جلسه چشم بند را از چشم هايم باز کردند و تا وقتي که وارد اتاق امور متهمين دادگاه نشده بودم، نفهميدم که محاکمه شدم. از اضطراب ناشي از بازجويي های پي در پي و کم خوابي و ... اسهال و تب و سرگيجه شديد داشتم و به سختي تعادل خودم را حفظ مي کردم و در آن جا طي چند دقيقه، مواردی که به آن متهم بودند را خواندند و از آن جا که من تمرکز کافي براي صحبت کردن و دفاع نداشتم، محاکمه به پايان رسيد. به پدرم که خودش را تا آخرين لحظات به آن جا رسانيده بود، گفتند که بالای 20 ميليون تومان سند را به دادگاه ببرد، اما آن ها سند را ضبط کردند و گفتند که ديگر نمي شود مرا آزاد کنند و سند هم هنوز در در توقيف دادگاه است
مدتي بعد مرا دوباره به دادگاه بردند و اين بار در همان دفتر شعبه، بدون حضور قاضي، منشي دفتر شخصي را به من نشان داد و گفت که او وکيل مدافع من است، و من گفتم که وکيل نمي خواهم، گفت بايد بخواهي، بدون وکيل نمي شود محاکمه کرد. بناچار قبول کردم و او زير برگه هايي را که در جلسه قبلي تنظيم شده بود امضا کرد و به من گفت که طلب بخشش کن و خودش هم در آخرين دفاع گفت که احمد باطبي تحت تاثير جو قرار گرفت و اين اقدامات را انجام داده و از نظام مقدس برای او طلب تخفيف مجازات مي کنم. همين. من محاکمه شدم
بعد از يک مدت طولاني، يک روز ديگر دوباره مرا به دادگاه بردند. در دادگاه آقای حقاني و منشي محترمشان حضور داشتند، آقای منشي برگي را که تا نيمه پر شده بود و روی نوشته ها را گرفته بود، جلوی چشم من گذاشت و گفت امضا کن.. پرسيدم که چه چيز را بايد امضا کنم؟ گفت همين برگه را، حکم تو است که وکيلت به آن اعتراض کرده و تو هم بايد امضا کني. هر کار کردم تا بگذارند برگه را ببينم و از محتويات آن آگاه شوم نتوانستم. گفتند تو چکار داری، تو فقط امضا کن و سرانجام به ناچار پای برگه را امضا کردم، بدون اين که بتوانم حکم را ببينم و يا بخوانم و بفهمم
در چند ماه گذشته، چند بار به دادگاه رفتم که آن هم بابت ملاقات حضوری بود که خانواده ام درخواست کرده بودند

بعد از گذشت چند ماه، زمزمه هايي از اين موضوع که حکم من اعدام است، به گوش رسيد و از آنجا که من حکم را نديده بودم، جای تامل داشت و ما بناچار وکيل اختيار کرديم و با تلاش و کوشش آنها، دريافتيم که پرونده من به ديوان عالي کشور(شعبه33) رفته تا آن جا مورد بررسي قرار بگيرد. در تمام طول اين مدت فقط يک بار به مدت20 دقيقه توانستم با وکيلم صحبت کنم و تا امروز وکلا نه توانستند حکم را ببينند و نه توانستند پرونده را مطالعه کنند


حدود دو ماه پيش مرا به دادگاه فرا خواندند و گفتند که حکم من در ديوان عالي کشور تاييد شده است و وقتي که حکم
را سوال کردم، باز هم جواب دادند که چه کار داری که حکمت چيست؟ گفتم حکم، حکم من است، آن وقت تو مي گويي چکار داری حکمت چيست؟ سرانجام نه حکم را به من گفتند، نه ابلاغ کردند تا آن را امضا کنم. بعد هم به من گفتند که وکلايت جاسوس هستند، جاسوس آمريکا و اگر وکالت پرونده ات را بر عهده داشته باشند، پرونده ات سياسي مي شود، و من بايد آنها را عزل کنم. گفتند که حکمم در ديوان عالي کشور تاييد شده و ديگر از دست هيچ کس کاری ساخته نيست و گفتند اگر من وکلايم را عزل کنم، مرا عفو خواهند نمود. من با اين کار مخالفت کردم. ولي وکلايم با توجه به وعده دادگاه خود را کنار کشيدند و من ناچار خبر عزل آن ها را به دادگاه اعلام کردم. در آن روز من با قاضي بحث کردم و گفتم که من با نظام عنادی ندارم، پس چطور مرا محارب دانستي، چطور با چند دقيقه صحبت يکطرفه و بدون هيچ دفاعي از سوی من، مرا گناهکار دانستي؟ اما ايشان گفتند که ديگر همه چيز به پايان رسيده و نمي توان کاری کرد. من برای ايشان از نحوه دستگيری و تکميل پرونده صحبت کردم، از چگونگي حضورم در آن روزها و ... و چيز جالب اين بود که قاضي نمي دانست که من در آن روزها کجا بودم. سرانجام به من وعده داد که برای ادامه بحث مرا هفته آينده احضار مي کند که هنوز که هنوز است، دارد احضار مي کند


در تاريخ 26/12/78 دوباره مرا به دادگاه احضار کردند، آن روز يکي از کارکنان شعبه 6 مرا به اتاق ديگری برد و 4 نفر بازجو برای بازجويي دوباره من آمدند. آن ها گفتند وقتي ما مي گفتيم صادق باشي آزادت مي کنيم، منظورمان از آزادی يعني اين که تو را مي کشيم و تو از زندگي آزاد مي شوی، ولي اين بار اگر صادق باشي تو را واقعا آزاد مي کنيم تا بروم پيش خانواده ام. آن ها گفتند که به دنبال عاملان اصلي اين جريانات مي گردند و اگر آن چه را که آن ها مي خواهند بنويسم، با من پيمان آخرتي (آخرتي يعني روز قيامت به من پاسخگو باشند) مي بندند که رهايم کنند تا بروم به خانه ام. گفتند آقای عزت الله سحابي قبل از جريان کوی دانشگاه پيش بيني کرده بود که هنگام تعطيلي دانشگاه اتفاقي خواهد افتاد، او حتما در جريان بوده و مسايلي از اين قبيل. گفتند چرا من بايد در زندان باشم و اعضای دفتر تحکيم وحدت به سفر حج بروند. مي گفتند که گوته مي گويد وقتي مي خواهي به داخل چاه بيفتي، ديگران را هم بگير و با خودت ببر داخل چاه
در پي آن پرونده ام را آوردند و گفتند حکمم اعدام است. گفتند برو فکرهايت را بکن تا شنبه
28/12/78 دوباره برای بازجويي به دادگاه احضار شوی، اما ديگر تا پايان سال مرا به دادگاه نبردند. اين نامه شامل نکات برجسته جريان دستگيری، محاکمه و محکوميتم در سال 1378 بود که بطور خلاصه مطرح نمودم، اما چيزی که فکر مرا به خود مشغول کرده است اين است که امروز هيات ويژه قضائيه از من سوال نمي کند که چه بر سرت آمده، قبل از اين چه اتفاقاتي افتاده و بي سرو صدا، حقوق انساني که هيچ، خود انسان ها بايد له شده و صدايش هم در نيايد

07 April 2006

" کجايند آن طرفداران آزادى؟"على امین


سکوت بيشه انديشه را جايز نباشد
به دورانى
که سرها بر سر دار است و آزادى
در زندان اسلام است
سکون هر قلم درديست
به جان نيمه جان عرصه خاموشى لبها
به هنگامى
که فرياد من و تو
محبوس بيداد است
رکود و رخوت و سستى
نباشد چاره و پاسخ
در ايامى
که مذهب حاکم است و دين
ابزار حکمرانان ايران است
نگاه سرد و نابينا و بى معنا
ندارد هيچ توجيح وجدانى و انسانى
زمانيکه
زخمهاى تازيانه
به روى گونه ها و صورت انديشمندان است
کجايند آن طرفداران آزادى ؟
چرا اکنون
زبانهاشان ساکن و لال است ؟
چرا معناى استبداد را در نمى يابند ؟
چرا به ضجه هاى مادر معصوم ايرانى
که از آزار فرزندش
درون چاله هاى تار و سرد دولت ايران
پريشان است
گوش جان نمى گيرند ؟
چرا اعدامها و حبس ها را
مانع نمى گردند ؟
چرا اين دردها را مرحم نمى بخشند ؟
چرا معناى استبداد را در نمى يابند ؟
دسامبر ٢٠٠٥

06 April 2006

احمدی نژاد و سيزده بدر


شیوه های شکنجه در جمهوری اسلامی

گسترش تفکر دموکراتیک و ایده حقوق بشری در سراسر جهان و سرکوب شدید دگراندیشان و نقض گسترده حقوق
فردی انسانها در ایران در سالهای پس از انقلاب 1357 اذهان گروه بزرگی از ایرانیان را به موضوع علل پدیداری خشونت جلب کرد. و در ایران اکثر ایرانیان به ویژه آزاد اندیشان طعم تلخ شکنجه را چشیده اند و شکنجه در نظام قضایی ,امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی دیگر نکته ی پنهانی نیست بسیاری ازمتهمان در مراحل اول بازجویی با انواع شکنجه مواجه می شوند که کمیت و کیفیت شکنجه بسته به اینکه متهم کیست, دارد و قوه قضائیه ایران این روزها دیگر چندان ترسی ندارد که از وجود شکنجه سخن نگوید و آن را کتمان کند. شکنجه بدنی رایج ترین نوع شکنجه و اعتراف گیری است , کتک زدن متهم در حدی است که بسیاری از آنان نیاز به بهداری زندان یا بازداشتگاه پیدا می کنند.چنانچه که در مورد زهرا کاظمی رخ داد آقای صیف زاده از وکلای مدافع زهرا کاظمی می افزاید شکنجه ها در همان ساعات نخست منجر به اقما و به کما رفتن زهرا شد وی بر اثر صدمات و ضربه های سنگین ناشی از شکنجه جان خود را از دست داد. آقای محمد نوری معاون آگاهی نیروهای انتظامی در آخرین اظهار نظر خود تایید کرده و گفته که نمی توان منکر شکنجه در مراکز آگاهی شد. نعمت احمدی وکیل دادگستری که دفاع از شماری از زندانیان سیاسی را در سالهای اخیر در دست داشته فاش ساخته که در اداره آگاهی درختی است به عنوان درخت سخنگو که متهم را به آن درخت می بندند و شکنجه گران به متهم می گویند آنقدر ترا میزنیم که یا درخت صحبت کند یا تو صحبت کنی. یک نوع شکنجه دیگر هست به نام جوجه کباب , متهم را مثل مرغ پرکنده و دست وپا بریده به یک میله می بندد و مانند جوجه کباب می گردانند آقای احمدی می گوید متهم را در حالاتی دیگر در لاستیک های بزرگ کامیون و تریلر مثل جنین داخل بدن مادر قرار میدهند و شکنجه گران متهم را به نوبت دور یک محوطه می گردانند و یا بیدار خوابی های طولانی و یا همچنین متهم را ساعت ها آویزان می کنند. بسیاری از متهمان از جمله متهمان پرونده دانشجویان و وبلاگ نویسان در زندان مورد تجاوز جنسی توسط افراد خودشان یا افراد با سابقه ی شرارت که عملا توسط مسئولان زندان وارد سلول این زندانیان شده بودند ,قرار گرفتند. شکنجه های روحی نمونه ی وحشتناک دیگر شکنجه و در واقع یکی از مهمترین شیوه های حکومتی است به طوریکه زندانی در سلول انفرادی مدتهای مدیدی را میگذراند و این دوران را در حالتی سپری می کند که صدای فریاد ها و دردها ی ناشی از شکنجه را از سلولهای اطراف خود می شنود یا به مدت طولانی صدای اذان و مناجات و مرثیه ها را با صدای بلند و آزاد دهنده باید تحمل کند که تمام این اعمال به منظور تخریب روحیه زندانی به کار می رود . بسیاری از زندانیان می گویند در شبی از شبهای انفرادی صدای مادر ,خواهر ,و یا همسر خود را شنیده اند که کمک میخواستند و نیز امکان استفاده از داروهای روان گردان در غذاهای زندانیان منتفی نیست . گفته شده در اداره ی آگاهی پس از شکنجه های فراوان گاها , خا نواده ی متهم را در مقابل او می آورند و به او گفته بودند یا حرفهایی که ما می گوییم میزنی یا وضعیت ات همین خواهد بودو متهم گفته بود من فقط امضا میکنم و شما هر چه دلتان خواست در آن نامه بنویسید. فراموش نکنیم علاوه بر جنایات پیشین رژیم , در دروان ریاست جمهوری خاتمی ؛ که دوران اصلاحات به گفته خودشان قلمداد میشد؛ قتلهای زنجیره ای قتلهای اهل قلمی چون محمد مختاری ؛محمد جفعر پوینده ؛ که از مبلغان ایده حقوق بشر و مدارا بودند و قتلهای فجیعانه زنده یادان فروهرها ؛حمله به کوی دانشگاه در سال 78 ؛ بازداشت بدون مجوز افراد ,برپایی دادگاههای غیر عادلانه و غیر منصفانه ,زندانی کردن افراد به خاطر دیدگاها و عقاید سیاسی شان , فشار آوردن بر خانواده های متهمان ,محدود کردن آزادی بیان و عقیده , بسته شدن تعداد زیادی روزنامه ,زندانی کردن شماری از روزنامه نگاران اتفاق افتاد علاوه بر این فجایع گزارشات سازمان عفو بین الملل از موارد نقض حقوق بشر از جمله اعدام , سنگسار, شلاق, قطع اعضاء بدن سند مستدلی برای افشای ماهیت رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی در هر قالبش و خود کامه بودن ولی فقیه است که تمام این جنایات درزیر سایه او صورت می پذیرد که وی خود را دارای حکومت ابدی و قدرت قاهره ای میداند و فراقانون و نظارت ناپذیر و غیر پاسخگو است و در مواجهه با مخالفان خود به سرعت از حربه ی موفق سرکوب وشکنجه استفاده می کند.
مريم يعقوبى

03 April 2006

( سايه حکومت مرگ بر فراز ايران( على امین




فضاى بسته و آلوده به اختناق حاکم بر جامعه ايران تحت رهبرى نهمين ديکتاتور جهان ﴿ بر اساس آخرين رده بندى سال گذشته ﴾ و به قدرت رسيدن نماينده راديکالترين بخش جناح حاکم در انتخابات فرمايشى رياست جمهورى ٬ در نهايت منجر به افزايش بازداشتها و اعدامهاى منتقدين و معترضين رژيم گرديده و اخبار رسيده در هر روز بيانگر اوج تشنج و سرکوب شديد فعالان جامعه مدنى مى باشد بگونه اي که بر اساس اعلام سازمانهاى رسمى در طى روزهاى اخير در هر ٦ساعت ٬ يک خبر نقض جدى حقوق بشر از ايران به گوش مى رسد ٠
در حال حاضر ٬ جناح منتقد و دگر انديش ايران فاقد هر گونه تريبون يا رسانه براى عرضه انديشه و انتقادات خود در سطح جامعه مى باشد و هرگونه تحرک يا فريادى از سوى ايشان ٬ حمله به خطوط قرمز رژيم تلقى شده و سريعا سرکوب مى گردد ٠ از اينروست که اکثر نويسندگان و روشنفکران يا از کشور خارج شده و يا در زندانهاى رژيم به سر ميبرند ٠ گروه اندکى نيز بدليل همين فشارها دست از انتقاد کشيده و سکوت اختيار نموده اند
با نگاهى سطحى به آمار منتشره از سوى سازمانهاى بين المللى٬ چيزى به جز مقام يکصد و شصت و چهارم از لحاظ آزادى بيان و رتبه دوم از نظر تعداد اعدامها در بين کشورهاى جهان نصيب ايران نمى گردد ٠
ايران در حال حاضر بدترين کشور خاور ميانه از لحاظ آزادى بيان بوده و داراى بزرگترين زندان روزنامه نگاران و فعالان سياسى عقيدتى در اين حوزه مى باشد در همين راستا و بر اساس سخنان على اکبر يساقى ٬مدير کل سازمان زندانهاى رژيم جمهورى اسلامى٬ تعداد زندانيان در حالى نسبت به سال ٧٩ ميلادى ده برابر شده که جمعيت ايران طى ايندوره زمانى ٬ تنها به ميزان دو برابر رشد داشته است ٠ اين در حاليست که جمهورى اسلامى ٬ اسامى بسيارى از زندانيان سياسى و عقيدتى را که در زندانها و سياه چالهاى نهادهاى موازى امنيتى به سر مى برند منتشر نکرده و نام اين بازداشتگاههاى مخوف نيز در ليست زندانهاى ايران به چشم نمى خورد ٠
از سوى ديگر عليرغم اعتراف قوه قضائيه ﴿بر اساس يک گزارش داخلى﴾به نقض هاى جدى حقوق بشر در زندانهاى ايران ٬ مبنى بر استفاده وسيع از شکنجه ٬ حبسهاى انفرادى طولانى مدت و تکنيکهاى خشونت آميز ٬ کماکان اين موارد در سطح گسترده اى ادامه داشته و اغلب اعترافات تحت شکنجه هاى شديد روحى و فيزيکى اخذ و ضبط ميگردد ٠ قضات نيز ضمن تشکيل جلسه محاکمه اين افراد بدون حضور وکيل مدافع و هيئت منصفه ٬ به اين اعترافات استناد و بر اساس آنها انشأ رأى مى نمايند ٠
در همين رابطه لازم به ذکر است که اکثر نويسندگان و منتقدين در بند ٬ ضمن نگهدارى در سلولهاى انفرادى در زمانهاى طولانى ٬ مورد ضرب و شتم و انواع شکنجه هاى روحى و روانى قرار گرفته تا به اعترافات عليه خود تن در دهند ٠
خانواده اين زندانيان نيز تحت نظر بوده و مرتبا بصورت محسوس و غير محسوس براى وادار نمودن ايشان به سکوت ٬ آنها را به زندانهاى دراز مدت و يا اعدام و آسيب رساندن به فرزندانشان تهديد مى نمايند ٠
موارد نقض حقوق بشر و عدم پايبندى سران رژيم اسلامى تا جائى است که عليرغم تمامى فشارهاى بين المللى ٬ همچنين اعدام نوجوانان زير ١٨ سال در ايران ادامه دارد ٠
اعدام در حقيقت ميراث انسان از دوره بربريت و پيوند دهنده جاهلان و مستبدان امروز با خودکامگان عصر جاهليت در جهت حفظ قدرت و ايجاد رعب و وحشت مى باشد ٠
با اندکى تأمل در خصوص به قدرت رسيدن احمدى نژاد و تشکيل کابينه نظامى امنيتى دولت جديد با عضويت جنايتکارانى چون مصطفى پورمحمدى و محسنى اژه اى ﴿که هر دو نفر از عاملان اصلى قثل عام زندانيان سياسى سال٦٧ ٬ قتلهاى زنجيره اى و ترور روشنفکران و دگرانديشان داخل و خارج از کشور ميباشند ﴾ به خوبى ميتوان دريافت که هدف رژيم از گسترش سرکوب و آدمکشى ٬ حفظ موجوديت خود براى چند صباحى ديگر ميباشد ٠
از سوى ديگر تنگ تر شدن حلقه محاصره جهانى در خصوص پرونده هسته اى رژيم موجب گرديده تا اقتدارگرايان همچون گذشته انتقام فشارهاى خارجى را از فرزندان در بند ﴿ زندانيان سياسى و عقيدتى ﴾ ملت بگيرند ٠
اين موضوع با نگاهى سطحى بر آمار اعدامهاى يک ماه اخير ﴿ بهمن ماه٨٤ ﴾ که منجر به اجراى١٥ مورد اعدام و٢٤ مورد صدور حکم اعدام در ايران گرديده است به خوبى قابل لمس مى باشد ٠
سران جنايتکار رژيم ايران بسياري از فعالان سياسى و عقيدتى را به جرم قاچاقچيان مواد مخدر و يا جاعل و کلاهبردار به چوبه هاى دار مي سپارند ٠
زنان نيز داراى وضعيت نامناسبى ميباشند ٠ در حال حاضرهر زنى که مورد تعرض جنسى يا هتک حرمت قرار بگيرد چه از خود دفاع کند و چه به اين تعرض تن در دهد حکم آن مرگ است ٠
در حالت اول به جرم قتل به قصاص نفس و در حالت دوم به جرم زناى محصنه به سنگسار محکوم ميگردد ٠
لذا با مرورى بر موارد مذکور که قطره اى از درياى بيکران جنايات رژيم مى باشد به اين مهم دست مى يابيم که تا زمانيکه ولايت فقيه به عنوان يک اصل ٬ پا بر جا بماند و مملكت بر اساس ايدوئولوژى اسلامى و در نهايت به نام الله و امامان شيعه اداره شود تحقق مردمسالارى و جامعه دموکراتيک بر اساس حقوق مدون انسانى غير ممکن خواهد بود ٠
از اينرو ضرورت مبارزه و ايستادگى تا قطع ريشه فاشيسم اسلامى حاکم بر ايران و شالوده شکنى و تغيير نظام مستبد آخوندى امرى اجتناب ناپذير مي باشد



منابع ׃ گزارشات سازمان عفوبين الملل ـ سازمان گزارشگران بدون مرز ـ خانه آزادى ـ کانون فعالين حقوق بشر ايرانى در اروپا و آمريکاى شمالى ـ سايت خبرى بى بى سى

آنها که حقيقت را می گفتند


بی ترديد اگر ملت ايران چنين سرنوشت تيره ای را حدس می زد هرگز در 12 فروردين ‌1358، به نظام جمهوری اسلامی رای نمی داد, اما در آن سرمستی و سراب انديشی دوره آغازين انقلاب صدای حقيقت گوش شنوای چندانی نداشت

روشنگری: در 12 فروردين 58 رژيم قرون وسطايی ولايت فقيه از طريق برگزاری يک رفراندوم موجوديت خود را شکل داد و از مردم برای نظامی که بی ترديد يکی از تبهکارترين نظام های سياسی عتيقه در تاريخ معاصر جهان بايد به حساب آورده شود, رای گرفت. رای به نظام جمهوری اسلامی يک اشتباه دردناک و تاريخی بود که هنوز هم که هنوز است ملت ايران تاوان آن اشتباه را پس می دهد. راست است که رفراندوم تقلب آميز بود, ولی در فروردين 58 مردم از خود سازمانی نداشتند که بتواند در برابر تجاوز و توطئه همه جانبه روحانيت پيرو خمينی به حق رای مردم ايستادگی کند. در جامعه ای که از خود سازمان نيافته باشد, به مطالبات واقعی خويش واقف نباشد, تصويری روشن از آن چه می خواهد نداشته باشد و قدرت کافی برای دستيابی به خواست های خويش از طريق سنگرسازی در جامعه مدنی مهيا نکرده باشد, شيادان و ديکتاتورها, ابن الوقت ها و چهره های فرصت طلب به سادگی حق رای عمومی را به نردبانی برای برانداختن حق رای عمومی و سوار شدن بر گرده ملت تبديل خواهند کرد. رفراندوم 58 نشان داد که برای تضمين حقوق و آزادی های دموکراتيک در ايران سازمانيابی نيروی دمکراسی بايد پيشاپيش شکل بروز حق رای تحول و تکامل يافته باشد وگرنه رفراندوم به عنوان يکی از اشکال بيان حق رای می تواند به سادگی به ضد خود تبديل شود و به جای نظام دمکراسی فاشيسم مذهبی شکل دهد. در آغاز انقلاب و در آستانه برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی بودند نيروهايی که به خصلت خدعه آميز رای خواهی روحانيت پيرو خمينی از ملت اعتراض می کردند؛ بودند نيروهايی که "جمهوری اسلامی, نه يک کلمه کم, نه يک کلمه زياد" را, تلاش برای مشروعيت دادن به فاشيسم مذهبی از طريق رای مردم می دانستند و بودند نيروهايی که می گفتند روحانيت به عنوان يک دستگاه خودمدار که منافع اخص اش بر منافع هيچ يک از قشرها و طبقات اجتماعی ايران انطباق پايدار ندارد, تنها می تواند هيولای فاشيسم مذهبی را به جامعه تحميل کند و در صورت پيروزی در نابودی آزادی و دموکراسی ذره ای ترديد نخواهد کرد. و ديديم که چنين کردند: نسلی را در کوره جنگ سوزاندند؛ در زندان ها و شکنجه گاهها به دار آويختند, همه احزاب و سازمانها را قلع و قمع کردند, دانشگاهها را بستند و اساتيد سکولار و آزاديخواه را تصفيه کردند و کردستان و ترکمن صحرا را به خاک و خون کشيدند. آنها که از کنج پستوهای خاک گرفته حوزه های جهل و تاريک انديشی آمده بودند از طريق کشتار و جنايت و سرکوب به فرمانروايان خونخوار ملتی سرکوب شده و بی سازمان تبديل شدند؛ گورستان ها را از جوانان آزاديخواه انباشتند و حساب های بانکی خود را از دلارهای غارت شده نفتی. جامعه ای به جای گذاشتند با ميليونها فقير و حاشيه نشين و معتاد و بيکار که اين روزها در انتطار سرنوشت شوم خود (تحريم مرگبار يا جنگ) به سختی انتظار می کشد. بی ترديد اگر ملت ايران چنين سرنوشت تيره ای را حدس می زد هرگز در ‌١٢ فروردين ‌١٣٥٨، به نظام خمينی و اعوان و انصارش رای نمی داد, اما در آن سرمستی و سراب انديشی دوره آغازين انقلاب صدای حقيقت گوش شنوای چندانی نداشت. حقيقت تقريبا هميشه راه خود را به سختی باز می کند و به پيش می رود و گاهی آن ها که اشتباه می کنند، تنها با پرداخت بهايی سنگين و چه بسا جبران ناپذير به حقيقت دست می يابند. روی کار آمدن رژيم اسلامی مسلما يکی از شواهد تاريخی اين واقعيت تلخ است

نامه يک زندانی برای کمک به نجات يک زندانی محکوم به اعدام



به نام آفریدگار آزادی وآزادگی
من به عنوان یک آزادی خواه و یک زندانی سیاسی ، که فقط به صرف فعالیتهای حقوق بشریم مدتها شکنجه شده ام وهم اکنون به تحمل 3 سال حبس محکوم کردیده ودرزندان مخوف گهردشت کرج ( رجائی شهر ) به سرمی برم با این نامه قصد دارم که نظرم را دررابطه با یکی ازهم بندیانم ابراز نمایم .مبارز خستگی ناپذیری که سالیان سال درمقابل حکومت خودکامه حاکم درایران ازهیچ کوششی دریغ نکرده وهیچ حقیقتی رافدایی مصلحتی نمی کند. روحی که درزیر نگاههای وحشی دژخیمان ، باوجود تمام تهدیدات وفشارها درزندان حکومت محکم ایستاده ، ودست از مقاومت نمی کشد.آری :من ولی الله فیض مهدوی راقهرمان شکنجه گاهای ایران می نامم . به یاد دارم زمانی که حکم اعدامش قطعی شده بود به اتاقش رفتم تا ازوی دلجوی کنم اما به دور ازانتظار ، و برخلاف تصورم باچهره خندان ونگاهی مصمم به من نظاره کرد وگفت" مهم نیست مرگ درکجا و چگونه گریبانم رابگیرد همین قدر که افراد دیگری قیام کنند وجای مارا بگیرند همانطور که ما جای دیگران را پر کردیم ازمرگ هم باافتخار استقبال می کنم".ملت ایران بیاید برای یک بارهم که شده قبل از آنکه شاهد مرگ یکی دیگر ازقهرمانان وفرزندان این سرزمین باشیم باهر ابزاری که می توانیم برای نجات ایشان بکوشیم وبار دیگر باحرکت های اعتراض آمیز خود درمقابل حکومت، ودرخواست ازسازمانهاونهادهای حقوق بشری آزادی ایشان وتمامی زندانیان سیاسی طلب کنیم
باآرزوی آزادی تمامی زندانیان سیاسی
اسد شقاقی عضوجبهه اتحاد ملی ایران ، زندان رجائی شهرکرج
مورخه 8 / 1 / 85

خطر تحويل وبلاگ نويس ايراني به جمهوری اسلامی ايران




احمد سراجي (آريو سراجي) زنداني سياسي و وبلاگ نويس ايراني که نزديک به 4 ما پيش توانست از زندان جمهوري اسلامي بگريزد و خود را به ترکيه رساند اکنون با خطر عودت به ايران روبرو است . بر اساس خبرهای تائيد نشده دولت ترکيه تصميم دارد احمد سراجی را به اتهام ورود غير قانونی به ترکيه محاکمه نمايد. با توجه به همکاري قبلي دولت ترکيه با رژيم ايران در عودت پناهندگان سياسي احتمال تحويل دادن اين فعال سياسي به ايران بسيار ميباشد. برای آگاهی از چگونگی فعاليتهای سياسی و دوران زندان احمد سراجی توجه شما را به خبر ۰۴/۰۹/۸۴ تبريز نيوز جلب مينمائيم
تبريز نيوز : "سراجي"،در تماس تلفني کوتاه با سرويس حقوق بشر تبريز نيوز گفت:با توجه به اين که پاسپورتم ضبط شده بود ، بدون پاسپورت از ايران به کشور "ترکيه" آمده و به دفتر امور پناهندگان سازمان ملل در شهر " وان "جهت اخذ پناهندگي مراجعه کردم و هم اکنون در حال طي مراحل قانوني هستم.وي افزود:در فرصت ايجاد شده براي اجراي حکم جديد يک سال زندان که پس از سپري کردن 6 ماه زندان و تحمل 30 ضربه شلاق بايد اجرا مي شد خودم را از زندان تبريز به دفتر امور پناهندگان سازمان ملل در شهر " وان " ترکيه رساندم."سراجي"،گفت:پس از تحمل 6 ماه زندان و 30 ضربه شلاق تعزيري،در حاليکه شعبه دوم دادگاه تجديد نظر دادگستري آذربايجان شرقي نيز راي يک سال زندان شعبه 10 حقوقي دادگستري تبريز را مبني بر تلاش بر براندازي و توهين به رهبري نظام را مورد تاييد قرار داده و از ديگر اتهامم که "ارتداد" بود تبريه شدم نه تنها بايد يک سال ديگر بلکه علاوه بر اين 3 حکم ، چون پرونده ي ديگري نيز داشتم که 2 سال تعليقي مشروط به عدم فعاليت و محکوميت بود (با احتساب همه احکام) بايد 3 سال ديگر در زندان مي ماندم. اين"وبلاگ نويس"،افزود:حکم 2 سال تعليقي صادره از دادگاه انقلاب تهران مربوط به (تاريخ 21/11/83 )تجمع در برابر دفتر سازمان ملل در تهران در اعتراض به مسايل پيرامون حقوق بشر بود که من خود به صورت سمبليک با زنجير به درب ورودي بسته بودم.وي يادآورشد:در طي 4 ماه اخير از دوران محکوميت 6 ماهه ام ممنوع الملاقات بوده و وکيل نداشتم و بيشتر دوران محکوميت خود را در بند "موقت" زندان تبريز با معتادان ، قاتلين و سارقين هم بند بودم . پس از انتقال به بند ديگر توسط افرادي به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و ضاربين مرا را تهديد کردند که رگ دستم را در نيمه هاي شب بريده و طوري وانمود خواهند نمود که "خودکشي کرده ام". گفتني است،"سيد احمد سيد سراجي"وبلاگ نويس تبريزي که مديريت چند وبلاگ را به عهده داشته ابتدا در سال 82 دستگير و سپس در 8 تير 84 به اتهام نظير تبليغ عليه نظام و ... در دادگاه بدوي شعبه 3 دادگاه انقلاب تبريز محکوم شده بود که محکوميت 6 ماه زندان وي مورد تاييد شعبه 4 تجديد نظر استان آذربايجان شرقي قرار گرفته که دوران محکوميت خود را سپري کرد.همچنين وي در ديگر حکم شعبه 7 اجراي احکام دادگستري تبريز 30 ضربه شلاق تعزيري را تحمل کرده و شعبه دوم دادگاه تجديد نظر دادگستري آذربايجان شرقي نيز حکم يک سال زندان شعبه 10 حقوقي دادگستري تبريز را مورد تاييد قرار داده بود

نابود سازی اتمی جهان برای ظهور امام دوازدهم


مجله تايم چاپ امريكا با عنوان "امروز تهران، فردا دنيا" درباره توليد سلاح اتمی در ايران نوشت

بزرگترين و مهاجم ترين قدرت دنيا، يعنی شوروی در دوران استالين، با وجود دستيابی به بمب اتمی ازآن استفاده نكرد. هفت كشور اتمی جهان كنونی نيز از زمان دراختيار داشتن بمب اتم تاكنون از آن استفاده نكرده اند. حتی كره شمالی، عليرغم همه شاخ و شانه ای كه می كشند هرگز جسارت استفاده از بمب اتم را نداشته اند و كيم جونگ رهبر كره نيز قرار نيست با سلاح اتمی خود كشی كند
اما، در باره توليد سلاح اتمی در ايران بايد توجه داشت كه ما در دوران طلوع متحجرين مذهبی در اين كشور هستيم كه پيش بينی رفتار آنها با محاسبات معمول جهانی ممكن نيست. آنها قابل كنترل نيستند. ما نمی توانيم افكار و عكس العمل كسانی را كه به برج تجاری و دو قلوی امريكا در يازده سپتامبر حمله كردند محاسبه كنيم. همانگونه كه نمی توانيم عمل آينده آنهائی را كه در تهران شعار "مرگ بر امريكا" سر می دهند پيش بينی كنيم
به همين دليل است كه دستيابی ايران به سلاح هسته ای يك پيام تاريخی برای جهان است. اين مهم نيست كه رئيس دولت در يك كشور سخنان جنون آميزی درباره هولوكاست زده است، مهم آنست كه چنين رئيس دولتی فكر می كند بزودی امام دوازدهمی ظهور خواهد كرد مشابه اعتقاد به ظهور عيسی مسيح. او چنان گرفتار اوهام است كه فكر می كند در طول 27 دقيقه سخنرانی در سازمان ملل هاله ای از نور الهی در اطرافش بوده و هيچ دولتمردی كه شنونده سخنان او بوده مژه نزده است. او معتقد است فقط در يك دنيای ويران و بی نظم امام مورد نظر او(امام زمان) ظهور خواهد كرد، بنابراين، چه چيزی بهتراز شعله ويرانگر سلاح اتمی كه اين آخرت سعادتمند را به همراه بهشت با خود می آورد؟
اعتقادت او همانقدر برای جهان مشكل ساز است كه نا متعادل بودن او. ما اگر غفلت كنيم ايران اولين كشوری خواهد شد كه با ردوبدل شدن اطلاعات بين دانشمندان متجر، نسل جديدی از دانشمندان متحجررا برای دست يابی به سلاح هسته ای بوجود خواهد آورد. ما اگردير عكس العمل نشان دهيم تنها با توليد غير قابل كنترل سلاح هسته ای روبر نخواهيم شد، بلكه با سوپر توليد سلاح هسته ای مواجه خواهيم شد. زيرا، نه يك حاكميت متحجر و فناتيك، بلكه تمامی دولت ها و حكومت های فناتيك به سلاح های كشتارجمعی دست خواهند يافت و نسل جديدی از متعصبين انتحاری مجهز به سلاح اتمی در جهان به حركت در خواهد آمد. درنتيجه دو آينده درانتظارما خواهد بود
نخست، آينده ای كه بايد از آن هراس داشت، زيرا موجوديت بشريت در خطر خواهد بود. سپس، شايد يكی ، دو شهری با ميليونها انسان درعرض يك روز، به همراه آزادی و دمكراسی ازبين بروند. آينده سومی وجود دارد؟ اين آينده سوم در گرو اقدام مشترك جهانی برای جلوی گيری از توليد سلاح هسته ای در ايران است. بايد اين امكان را در نطفه از ميان برد. سالها گفتگو و مباحثات سياسی بی نتيجه، قطعنامه ای كه با ترديد و احتياط صادر شده، تفرقه موجود درشورای امنيت كه حاكميت ايران به خوبی ازآن اگاه است و براساس آن مانور می كند و بر سرعت دستيابی خود به سلاح اتمی افزوده است
ما در چنين موقعيتی قرار گرفته ايم و اگر نتوانيم جلوی رژيم كنونی ايران را بگيريم، به نقطه غيرقابل برگشت خواهيم رسيد. اگر نتوانيم اين كانون حريق بزرگ را خاموش كنيم، آنگاه به بقيه هم نشان داده ايم كه مانع جدی دراين مسير وجود ندارد. در اين صورت بايد انقراض بشريت در روی كره زمين را پيش بينی كنيم. يعنی همان پيش بينی نابغه ای بنام "جون فری” كه گفته است: من انقراض بشر را پيش بينی می كنم. آينده 4 ميليارد و 500 ميليونی انسان روی زمين