به - پا - خیز

info_bepakhiz@yahoo.com

به پاخيز; مستقل بوده و به هیچ سازمان و نهادی وابستگی ندارد


25 June 2009

یا رب به ما یاری بده

به پا خیز: کوتاه ومختصر می گویم، چون نا گفتنی ها خود، همه امروزعریان و هویدایند
بیهوده کاریست اگر این روزها شکافت موضوع و تحلیل مطلبی را سرمشق وب نویسی روزانه ام کنم. مثل سرودن نور در روز و سراییدن آب در اعماق آبی خزر است اگر در برابر دیدگان باز مردمان امروز بخواهم از آزادی بگویم که امروز تنها می بایست سکوت کرد و آموخت
این روزها به قول سهراب "چشم ها را باز باید کرد". زیبایی ها، رشادت ها وخواست ها را باید دید و بر سیاهی ها خندید
یادمان نرفته که تا دیروز، سبز رنگ یک جریان بود. اما دیگر امروز سبز سمبل این و آن نیست، که نشانه حماسه و شور و خواستن است و منظرگاه واپسین نگاه های شیر دختران و پسران ایران زمین
آنانی که من، تو و خیلی های دیگر را به وجد آوردند، شورمان دادند وچرتهای یکنواخت و زمزمه های یاسمان را درنوردیدند
آنانیکه خون مقدسشان را بر سنگ فرشهای کوچه پس کوچه های شهرهای ایران زمین جاری گردید تا خونی دوباره در رگهای جنبش آزادی خواهی ایران به جریان اندازند

امروز نوبت من و توست و حداقل کارمان زنده نگاه داشتن یادشان و استمرار راهشان است
به این منظور جمعه پنجم تیرماه مصادف با بیست وششم ژوئن هر یک از ما در هر شهر و کشوری که هستیم، راس ساعت 8 شب به حرمت روح آزاده شان یک دقیقه سکوت کرده و برای تسکین وجود خاکی مان یک شمع روشن کنیم



بیایید تا همگی در این حرکت در کنار هم باشیم

22 June 2009

حاکمیت به بیماری "دایی جان ناپلئونیسم" گرفتار است

به پا خیز: چند دقیقه پیش خبری را شنیدم که بنظر من اولین و مهمترین گام پیروزی در صحنه مبارزات مردم ایران و البته در عرصه خارجی بحساب می آید. این خبر چیزی به جز احضار تمامی سفرای رژیم جمهوری اسلامی از سوی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نمی باشد. من شخصا موافق با دخالت بیگانگان در امور و مسایل داخلی ایران نیستم، اما باید توجه کرد تعریفمان از دخالت چیست و چگونه آن را تفسیر می کنید
بسیاری از افراد که تحت تاثیر رسانه های رژیم جمهوری اسلامی هستند، این گونه برخوردها را دخالت آشکار بیگانگان در امور داخلی ایران می دانند و انگشت اتهام را بسوی آنان دراز می کنند و از آن مهم تر آنکه سران نظام و بخصوص رهبر ایران قصد دارند تا هرگونه نارضایتی و یا نافرمانی مدنی را مرتبط با عوامل خارجی بدانند
متاسفانه اینبار هم سران نظام علیرغم باور قلبی خود، قصد پذیرفتن این موضوع که مردم و توده های متفاوت ایشان بصورت خودجوش به میدان آمده اند را ندارند
ایشان هنوز نپذیرفته اند که در عصر تکنولوژی دیگر نمی توان همچون دهه 60 سرکوب ها و جنایت های ضد بشری را مخفی نگاه داشت وامروز دیگر ملت تاب شنیدن خط و نشان کشیدن های آقایان مبنی بر بریدن زبانها و قطع سر ها را نداشته و این گونه موارد را برنمی تابند
اصلا بیایید بگونه ای دیگر و از یک زاویه مجزا به این موضوع نگاه کنیم. به زمان حمله اعراب به ایران برگردیم. اگر هم اکنون نیز مردم آنچه که در هنگام حمله اعراب به ایران کردند بکنند; ولی اینبار نه از فرط ظلم و ستم موبدان زرتشتی که از ظلم حاکمان متحجر این دوره خود با یک نیروی نظامی و یا قدرت خارجی همکاری نمایند و به آغوش بیگانه پناه ببرند، باید از آنان خرده گرفت؟
زمانیکه این مردم صبور تحت بدترین شرایط از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و آزادی های سیاسی به سر می برند و حتی اجازه ابراز عقیده خود بصورت مسالمت آمیز را نمی یابند، چه توقعی می توان از آنها داشت؟
اما باز هم می بینیم که آنان به دنبال آشوب، هرج و مرج و قتل وغارت نیستند. پس چطور برخی افراد به خود اجازه می دهند این خیل عظیم جمعیت را جملگی تحت فرمان عوامل خارجی و قدرتهای بیگانه بدانند؟
آنچه مسلم است آنکه مردم ایران امروز تجارب بسیاری در این زمینه آموخته اند و مهم تر آنکه بهای سنگینی نیز برای این تجارب پرداخته اند، بنابراین معادلات و فرمول هایی که امروز حکومت برای سرکوب مردم و یا به بیراهه کشاندن این جنبش در سر دارد، دیگر بکارنمی آید. امروز دیگر مردمی که در خیابانها هستند خود بهتر از هر کسی می دانند که برای چه بیرون آمده اند. در این بین همانگونه که پیش بینی می شد دولتهای خارجی نیز صدای مردم ایران را شنیدند واین آن چیزی نیست جز آنکه ایشان این دولت را به رسمیت نشناسند و این یک حربه کاملا دموکراتیک است که از طرف این دولتها و به نفع مردمی تحت ستم بکار گرفته می شود
این موضوع نه تنها دخالت خارجیها و بقول "دایی جان ناپلئون" انگلیسیها بحساب نمی آید که اگر آقایان سری به زونکن های خاک خورده رونوشت معاهدات بین المللی و منشورهای بین ملل بزنند، تایید گفته های من و هزاران انسان دیگر را درمی یابند
البته نباید از این نکته غافل شد که خود آقایان بهتر از همه از اصل ماجرا خبر دارند ولی از آنجاییکه ساده لوحانی چون من هنوز در این جامعه به وفور یافت می شوند، لیکن آنان نیز بدشان نمی آید که هر مشکلی را به گردن شیطان بزرگ و یا خبیث بزرگ انداخته و خود را بی گناه معرفی کرده و مردم را باخود و پشت سر خود معرفی نمایند

15 June 2009

امضا کنید - تقاضای پیگرد علی خامنه ای از دادگاه بین المللی لاهه


فوری: مشارکت ایرانیان خارج از کشور درکنار سایر هموطنان

به پا خیز: دوستان و خوانندگان محترم، از آنجائیکه یکی از اهداف حاکمیت فیلترینگ سایت های مخالف به جهت عدم خبررسانی صحیح به آحاد مردم و همچنین جامعه جهانی می باشد، بر ماست که بهمین صورت با حاکمیت مبارزه نماییم
آنها قصد دارند تا اخبار کذب و حکومتی از طریق رسانه های وابسته به دولت بعنوان تنها مرجع خبری در دسترس قرار گیرد. این سایتها که همگی با آنها و خط مشی آنها آشنایی داریم عبارتند از: رجا نیوز، ایرنا، ایسنا و فارس نیوز
لطفا برای از کار انداختن این سایتها شما هم شرکت کنید. بخصوص شمایی که در خارج از ایران هستید و از اینترنت پرسرعت برخوردارید
روی لینک زیر کلیک کرده و پنجره مربوطه را نبندید . این کار باعث می شود تا در هر یک ثانیه، یکبار از سوی شما به سرور این سایتها ( دوازده سایت دروغگو و حامی دولت ) مراجعه شده و در نهایت منجر به شلوغی خط ها و از کار افتادن آنها می شود

14 June 2009

فوری فوری: لطفا امضا کنید

درخواست از جهانیان برای رد کودتای انتخاباتی در ایران
برای امضای پتیشن اینجا را کلیک کنید

13 June 2009

انتخابات و تغییر رنگ و طرح پرچم کشور

به پا خیز: بنا به اخباری که از محافل نزدیک به محمود احمدی نژاد نقل گردیده، طرح تغییر رنگ پرچم ایران، اولین گامی است که ایشان در دوره آتی ریاست جمهوریشان برخواهند داشت
از آنجائیکه من و برخی از دوستان بسیار کنجکاو بوده و از طرفی فاقد نبوغ ناب سیاسی بمنظور درک علت این تصمیم گیری، لذا با توجه به روابط و کانالهای موجود، موضوع را پیگیری نمودیم
:آنچه شما در زیر می خوانید نتیجه تحقیق چند دقیقه ای من و دوستان پر تلاشم می باشد
اولویت اول: رنگ سبز که بعنوان سمبل و نماد انتخاباتی از سوی کاندیدای مورد حمایت باند فساد و ثروت در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم مورد استفاده قرار گرفته، بنوعی در جامعه با واکنش منفی اکثریت مردم ( شما بخوانید خودی ها ) مواجه شده است. بطوریکه بنا بر اظهار نظرهای منابع موثق و تحلیل های صورت پذیرفته، این امر می تواند موجب دل زدگی عمومی و ایجاد انزجار ملی از پرچم ایران را در پی داشته باشد. بنابراین موکدا اصرار بر حذف این رنگ از پرچم ملی کشور می باشد
اولویت دوم: از آنجائیکه رنگ قرمز هماره سمبل احزاب چپ و کمونیستی بوده و هست، و خصوصا اینکه برخی از احزاب چپ ( شما بخوانید حزب توده ) و حتی برخی فعالین چپ و بعضا از رهبران این احزاب ( شما بخوانید مثلا فرخ نگهدار ) در جریانات انتخابات از میر حسین موسوی بطرز فجیعی جانبداری کرده و از آن مهم تر آنکه برخی دیگر ازاین احزاب ( شما بخوانید حکمتیستها ) در روز رای گیری در برابر شعبات اخذ رای در خارج از کشور با استفاده از پارچه هائی با این رنگ اقدام به تظاهرات و تجمع نموده اند، لذا استفاده از این رنگ نیز در پرچم ملی کشور به صلاح مملکت اسلامی نیست
:اولویت آخر: بنا به دلایل مطروحه زیر، رنگ سفید نیز از پرچم ملی می بایست حذف گردد
اول اینکه این رنگ هماره و طی سالهای اخیر از طرف یک عده آدم سمج، شاخ و در عین حال خطرناک برای امنیت ملی ( شما بخوانید فعالین حقوق بشری ) بعنوان پرچم و نماد مورد استفاده قرار گرفته است
دوم اینکه گزارش رسیده است که به طرز مشکوکی مخالفین نظام در راهپیمائی ها و تجمعات خود در خارج از کشور اقدام به پرتاب قوطی های رنگ سفید به سمت سفارتخانه های جمهوری اسلامی نموده اند. لازم به ذکر است که آخرین مورد گزارش شده در لندن و در روز بیست و دوم خرداد ماه و آنهم در حین اخذ رای در برابر کنسولگری جمهوری اسلامی بوده است که این موجب ایجاد نفرت و انزجار در بین آحاد مردم مسلمان ایران است


پاورقی: البته استفاده باراک اوباما رئیس جمهور منفور آمریکا، از پیراهن سفید و کراوات قرمز در اغلب مناظرات، سخنرانی ها و حتی میهمانی های رسمی و غیر رسمی نیز بعنوان یکی دیگر از دلایل مهم طرح این لایحه، از سوی کارشناسان ( خودم و دوستان مجربم ) حدس زده می شود
نکته مورد سوال اینکه، هنوز اخباری مبنی بر طرح و رنگ جدید پرچم ایران به دستمان نرسیده است، که متعهد می گردیم بمحض دریافت هر گونه خبری در این زمینه، من یا دوستانم در اختیار شما خوبان قرار خواهیم داد

11 June 2009

از ماست که بر ماست

به پا خیز: آخرین ساعتهای روز پیش از انتخابات نیز در حال سپری شدن است و البته کماکان همراه با التهاب ها و تنش های خاص خود. در این ساعات و لحظه ها، علیرغم ممنوعیت تبلیغات از سوی نامزدهای انتخاباتی ( شما بخوانید گل چین شده های نظام جمهوری اسلامی ) جنگ لفظی در بین سران جناح ها و در بسیاری از شهرها درگیری فیزیکی بین هواداران کاندیداتورها گزارش می شود
من در اینجا قصد موشکافی در انتخابات، گمانه زنی و یا پیش گوئی، بررسی صلاحیت ها، کارکتر و پیشینه و همچنین برنامه های ارائه شده از سوی افراد حاضر، مناظرات تلویزیونی ( که البته در نوع خود جالب و قابل بحث می باشد )، جو حاکم بر شهرها و روستاهای کشور و بطور کلی مسایلی از این قبیل را ندارم. چرا که خوشبختانه به لحاظ وفور منتقد و وسعت فضای بلاگستان و البته رسانه های داخلی و خارجی همه چیز و در همه بعد و از هر منظری مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفته است
آن چیزی که مرا در عین کسالت بر آن داشت تا هر چند کوتاه، نقدی بنویسم، خط مشی و رفتار برخی احزاب، رسانه ها و بعضا سایتهای اینترنتی متعلق به اپوزیسیون خارج از کشور می باشد
من شخصا هماره اعتقاد داشته ام که خروج از ایران برای هر فعال و منتقدی در طی این سالها هزینه های گزافی را در پی داشته است و مهمترین آنها دوری از مرکز توجه و میدان مبارزه و بعبارتی ساده تر جدایی فکری از توده مردم است. چراکه مردمیکه در آن کشور و تحت آن شرایط زندگی می کنند، نمی توانند همچون من و شما به مسایل بنگرند و البته محق می باشند
من و شما نیز حق نداریم که نظر شخصی خود را آنهم در شرایطی غیر مساوی با آن مردم به ایشان تحمیل نمائیم
پس وظیفه ما چیست؟ هر کسی در این زمینه نظری دارد. اما من به نوبه خودم حامی آن جریان فکری هستم که اعتقاد بر تجزیه و تحلیل صحیح مسایل و رخدادهای کشور و منطقه و ارایه آن بدون اعمال سلیقه های حزبی و عقیدتی، به مردم داخل کشور هستم
چرا که اولا: گردش اطلاعات و نیز تنوع اطلاعات را آزادانه و براحتی در اختیار داریم. دوما: ما قیم هفتاد میلیون انسان با نژادها، سلیقه ها و طرز فکرهای متفاوت نیستیم و بنابراین، حق اجبار ایشان به پیروی کورکورانه از ایده ها و عقایدمان را نداریم. خوشبختانه یا متاسفانه توده های فکری و عقیدتی بسیار متفاوتی در ایران زندگی می کنند و این تواتر افکار بجای آنکه تا کنون برداشت مثبتی از آن شود بیشتر موجب اختلاف، درگیری و تنش بوده و یا همواره هر یک از این جریانات خود را نماینده تمامی اقشار و یا بخش کثیری از لایه های اجتماعی مردم ایران معرفی کرده و در قدم های بعدی پا را فراتر گذاشته و حتی برای حامیان خود تعیین تکلیف نیز نموده اند
سوما: ما همواره شاهد آن بوده ایم که بستر سازی و آگاهی رسانی صحیح، شفاف و غیر جناحی بیشترین تاثیر را در بین مردم ما داشته است. این یعنی همان صداقت که امروز برخی کاندیداها بر آن انگشت گذاشته اند و با این شعار و حربه جدید بار دیگر مردم را به خیابان ها آورده اند. این بدان معنی است که ملت ما تشنه صداقت، راستگویی و گردش آزادانه اطلاعات است ، تا خود انتخاب کند
متاسفانه در این ایام برخی سایتها و رسانه های خارج از کشور که تا امروز این وظیفه را بخوبی انجام می دادند ( و البته تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمی رسد ) از این امر و آنهم در این موقعیت بحرانی سرباز زده اند و روشی غیر را پیشه کرده اند
یکی از این سایتها که خود من از خوانندگان اخبار و تفسیر های زیبا، خواندنی و مبتنی بر واقعیت آن هستم ...... می باشد. خیلی جالب است اگر بگویم که این سایت که بعنوان ارگان رسمی یکی از و یا شاید بتوان گفت قدیمی ترین جریان چپ ایران فعالیت می کند، این روزها به ستاد تبلیغاتی یکی از کاندیداهای حاضر در انتخابات تبدیل شده است. این تبلیغات و وسعت آن بگونه ای است که بقول شیخ مهدی کروبی " ننه جون من هم " متوجه خروج این دوستان از راه اطلاع رسانی شفاف به بیراهه حمایت از دست پروردگان نظام جمهوری اسلامی دارد
این دوستان واقعیات بسیار جالبی را از پیشینه، حال و جریانات فکری و برنامه های سه نامزد دیگر و اتفاقات در حال رخداد پیرامون آنها منتشر کرده اند. اما اگر در کنار اینها مشکلات و مسایل نفر چهارم هم، که البته کم هم نیست بر می شمردند، بسیار زیبا تر و قابل استفاده تر بود
ایشان حتی می توانستند قابلیتها و توانائی های هر چهار نفر هم در کنار مشکلاتشان ذکر نمایند تا مردم با واقعیتی سانسور نشده خود فکری به حال این اوضاع نابسامانشان می کردند. نه اینکه سه نفر را بشدت تخریب کرده ولی از نفر نفر چهارم چنان روضه می خوانند و می گویند که انگار ایشان مظلوم ترین چهره سیاسی ایران و جهان هستند
انگار فراموششان شده که ایشان را هم شورای نگهبان تایید صلاحیت کرده است. انگار دولت اصلاحات و وعده های خاتمی را فراموش کرده اند. انگار بلایا و هزینه هائی که ملت بخاطر مدیریت نادرست دستگاه دیپلماسی طی سالهای گذشته متحمل شده است را فراموش کرده اند. انگار تصمیمات، نطق ها، سخنرانی ها و خط مشی های این آقایان را در قوه مقننه و سایر نهادهای کشوری و لشکری فراموش کرده اند
دوستان، اندکی تامل کنید. چرا بجای اینکه مردم را از حقیقتها مطلع سازید آنها را گمراه می کنید. شاید ملت و بخصوص جوانان ما امروز تجربه 2 خرداد و سالهای بعد از آن را تحت شرایط طاقت فرسای چهارسال گذشته از یاد برده اند، اما وظیفه من و شما این نیست که حقایق را بپوشانیم. آنهم کسانیکه ادعا دارند سابفه مبارزاتی آنها و همفکرانشان در ایران به پنجاه سال میرسد
چرا در چنین شرایطی من و شمائی که همه چیز را می بینیم اسیر و بازیچه یکی دیگر از سیاستهای رژیم شده ایم؟

من نه اعتقاد به ترویج " رای ندادن " در جامعه دارم و نه در مقابل، سنگ یکی از این افراد را به سینه زدن. ما بهتر می دانیم که تمامی این افراد کسانی هستند که مورد تایید نظام بوده و می باشند و هر یک بنوعی دستشان به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم به خون جوانان و دگراندیشان، مال و ثروت این مردم و قلع و قمع آزادی های فردی و اجتماعی این ملت آلوده است
پس چرا مجددا و آن هم در چنین شرایطی که ملت نیاز به اطلاع رسانی صحیح دارد، چنین خط مشی را در پیش می گیریم؟
فقط می توان گفت که : از ماست که بر ماست