به - پا - خیز

info_bepakhiz@yahoo.com

به پاخيز; مستقل بوده و به هیچ سازمان و نهادی وابستگی ندارد


20 April 2009

نانوشته، قلمش دست گرفت، نامه زیبا بنوشت

دوش وقت سحری خواب دگرگونی دید
بار دیگرسخن از وعده فردا بنوشت
عاقلان نیک بدانند که این چونان است
نانوشته، قلمش دست گرفت، نامه زیبا بنوشت


به پا خیز: همه شما خوبان با کلمه اصلاحات و جبهه ای که برای آن ساخته اند آشنائی دارید. جبهه ای که با سن کمی که دارد و بنا به شواهد عینی، خود دچار انشعابات متعددی گردیده است. البته به هیچ وجه در اینجا قصد موشکافی در احوالات این جریان سیاسی و در راس آن، هنرمند توانای صحنه های داخلی و خارجی، جناب خاتمی را ندارم، اما در این نوشتار قصد دارم تا با مروری کوتاه بر سخنان و بیانیه های انتخاباتی ناپخته یکی از سردمداران این جریان سربرآورده از نظام جمهوری اسلامی، روحی تازه گردانیم و خنده ای بشکفانیم و در انتها شاید با فرار از مهلکه حسرت، چاره ای منطقی بیندیشیم
چند روز پیش مطلبی را در سایت فارسی بی بی سی خواندم. بیانیه یکی از نامزدهای احتمالی انتخاباتی در خصوص ایده ها و طرحهائی که در ذهن دارد. روی صحبت این بیانیه با من و امثال این بنده حقیر است والا رقبا و سران حکومتی و مطمئنا عقلا اصل موضوع را می دانند و به ریش من و امثال من بینوا ریشخند می زنند
در این بیانیه صحبت از تغییر در قانون اساسی، حذف نظارت استصوابی، دسترسی آزاد به اطلاعات و آزادی بیان، لغو انحصار حکومتی بر رسانه ها، احقاق حقوق حقه اقوام و ملل ساکن ایران، حذف گزینش و سهمیه‌بندی‌ های جنسیتی در ورود به دانشگاه‌ها، منع دخالت در زندگی شخصی مردم، دسترسی آزاد به اطلاعات از طریق اینترنت، لغو ممیزی کتاب توسط دستگاه حکومتی، حمایت از انجمنهای گارگری و صنفی و برچیدن گشت های ارشاد سخن به میان آورده شده است
اصلا نیازی به تامل نیست و بی اختیار با خواندن این جملات و فکر اجرای آن در نظام جمهوری اسلامی آرام آرام لبخند بر لبهایمان جاری می شود و در انتها از شدت قهقهه در عضلات صورتمان احساس درد می کنیم. دردی که ناخودآگاه به قلبمان هجمه می زند و در دل جاری می گردد
این جناب که سالیان مدیدی در تب تکیه بر کرسی ریاست جمهوری سوخته است، گویا به تازگی دچار توهمات و یا بهتر بگویم تالمات شدید روحی قرار گرفته و یا شاید به علت کهولت سن و یا از کف دادن قدرت تمییز چنین جملاتی را به زبان آورده است. آنچه مشخص است و تجربه نیز ثابت می کند، با هیچکدام از نتیجه گیری های فوق الذکر همخوانی ندارد و به نظر این حقیر ایشان در محاسبات خود دچار اشتباه گردیده است
متاسفانه گویا هنوز به ایشان اطلاع نداده اند که طبقات وسیعی از جامعه از اصلاحاتی این چنینی کاملا مایوس گردیده اند و شعور سیاسی مردم عام نیز در طی این سالها و به برکت این حکومت بسیار بالاتر از این رفته است که چنین وعده هایی را با وجود نظام اصلاح ناپذیر جمهوری اسلامی جدی بگیرند
از ایشان توقع می رفت که پس از شکست وعده های انتخاباتی دور گذشته شان که تا این حد هم رویائی نبود، در این دوره، همچون دیگر دوستان ( مثلا آقای رفسنجانی ) به تماشا می نشستند و پا پیش نمی گذاردند و یا اینکه اگر قصد آمدن داشتند اینچنین به شعور ملت توهین نمی کردند
پس از گذشت چهار سال هنوز برخی از وعده های انتخاباتی ایشان مانند پرداخت حقوق ماهیانه به همه ایرانیان بالای هجده سال، موضوع لطیفه ها و پیامک های ارسالی ایرانیان است. نظامی که با درآمد نفت بشکه ای 130 دلار توانائی پرداخت حقوق و مزایای معوقه معلمان و کارگران خود را ندارد، چگونه و با چه مدیریتی وعده چنین پرداختی را می دهد، ما نیز حیرانیم
آنهم مملکتی که هزاران صاحب و وکیل و وصی و صاحب اختیار دارد. لااقل یک آدم سیاسی فهیم هم در اطراف این شخص پیدا نمی شد که به ایشان یادآوری کند که آن سید زیباروی خوش زبان با آن آرا میلیونی و در اختیار داشتن مجلس چه گلی به سر این مردم زد که شما در چنین شرایط و اوضاع و احوالی بتوانید این کارها را انجام بدهید ؟
هر چه فکر می کنم تنها جمله و البته مودبانه ترین و کوتاه ترین عبارتی که در پاسخ به اینگونه فرمایشات از ذهن من عبور می کند این است و بس : زهی خیال باطل
شما هنوز متوجه نشده اید که روی سخن من با چه کسی است؟ اطمینان دارم که همگی فهمیده اند، ولیکن من برای اینکه جای اگر و اما باقی نگذاشته باشم و برای آندسته از افرادیکه با زیرکی قصد پیچیدن در کوچه " شهید علی چپ را دارند"، جوابی داشته باشم، نام این اعجوبه و مغز متفکر تبلیغات انتخاباتی را یواشکی مطرح می کنم
فقط امیدوارم که بر و بچه های حزب جمهوریخواه این پست را مطالعه نکنند و این مغز متفکر را برای سوئ استفاده در انتخابات آتی آمریکا و البته رویاروئی با باراک اوباما در سال 2012 به گروگان نبرند
سر بسته می گویم; لر هست و از اهالی الیگودرز، تا سال 71 و تا آنجائی که در توان داشت برخان ریاست بنیاد شهید خوش به جیب زد و البته ریاست مجلس را در دوره های اول و سوم نیز بر عهده داشت. باز هم متوجه نشدید؟
شما می توانید به ایمیل خود ایشان تماس بگیرید و اطلاعات بیشتری کسب نمائید
Sheykh _Mehdi_Karoubi@haloo.com : آدرس ایمیل ایشان

13 April 2009

ساقیا قدحم خالی از رنگ و ریا کن/ دل زده از باده و دیرم، شتاب کن



به پا خیز: این روزها دست و دل آدم کمتر به نوشتن و تفسیر کردن و استنتاج نمودن می رود و این همان حسی هست که باید جدی گرفته بشه و واضح تر بگم، باید از اون ترسید
متاسفانه زندگی در تبعید و مشکلات عدیده آن، ناخواسته یک سری فاصله ها را ایجاد میکنه. این فاصله ها گاها بین خودت با خودت هم ایجاد میشه و در این زمان هست که اصطلاحا میگن: فلانی با خودش درگیره، چه برسه به وقایع و اخبار روز


از این موضوع اگر نخواهم سریع بگذرم باید ساعتها در موردش حرف بزنم. این روزها یواش یواش در داخل کشور تنور انتخابات داره داغ میشه و من و شما که از دور هم دستی بر آتش نداریم، خودمون رو مشغول بحثهای انتخاباتی
می کنیم و چند هفته ای از عمر گرانمایه را صرف اندیشیدن و تجزیه و تحلیل موضوعی می کنیم که اصلیت آن، هیچ سنخیتی با کلمه انتخابات ( منظورم انتخابات به معنای واقعی یا هموم انتخابات سالم هست ) نداره و به نظر من یک نمایشنامه یا بعبارت اصحح یک تراژدی بزرگ هست که میلیون ها چشم و گوش به سمت آن خیره می گردد و مردم بینوای ایران سیاهی لشگر بی جیره و مواجب این نمایشنامه بی سر وته هستند
همه این را خوب می دانند که برای اجرای یک انتخابات سالم، آزاد و بدون تقلب نیاز به ابزار و ساز و کار مناسب آن داریم. حالا این ابزار چه چیزهائی هستند؟ شما تابحال به این موضوع فکر کرده اید که حداقل این امکانات چه چیزهائی می توانند باشند؟


من فکر می کنم قانون ، اجرا و نظارت، سه رکن اصلی برای برگزاری یک انتخابات می باشند که اگر هر یک از این موارد دارای اشکال باشند و یا بمعنای دیگر خارج از دایره تعاریف واقعی یک نظرسنجی و انتخابات دموکراتیک و البته بیطرف مورد استفاده و یا بهتر بگویم سوئ استفاده قرار بگیرند، ادعای برگزاری یک انتخابات سالم و آزاد یک دروغ شاخدار بزرگ است. دروغی که بسیاری از دیکتاتورها و حکام خودکامه در طی سالیان گذشته گفته اند و البته بازخورد آن هم نصیبشان شده است. اما چه سود که این موضوع درس عبرتی برای حاکمان امروزی نگشته و علیرغم بالا رفتن سطح آگاهی، شعور سیاسی و بینش اجتماعی مردم و همچنین سرعت و پیشرفت تکنولوژی رسانه ای، باز هم آن روشهای منسوخ و دیکتاتورمابانه از سوی ایشان مورد استفاده قرار میگردد



آنچه در نظام کنونی حاکم بر ایران بعنوان سند معتبر و رسمی در مورد تعریف انتخابات و نحوه و چگونگی اجرای آن مورد استناد و استفاده قرار می گیرد، فی الواقع قانون اساسی و قانون انتخابات نظام جمهوری اسلامی است
با یک نگاه گذرا و با استناد به مواردی همچون تایید صلاحیت نامزدهای انتخاباتی، اعتقاد و التزام به دین اسلام و نظام جمهوری اسلامی، تنفیذ حکم ریاست جمهوری توسط رهبر و موارد دیگری از قبیل استناد به کلمه "رجال" و حذف علنی خانمها از حضور در انتخابات در بطن این قوانین ، میتوان فهمید که این انتخابات را اگر آقایان برگزار ننمایند بسیار بهتر و آبرومندانه تر است و هزینه های گزافی نیز در این مراحل به کشور تحمیل نمی گردد
به عقیده من بزرگترین تقلب و حذف عقیدتی و سیاسی در این مرحله به اجرا گذاشته می شود. برای اجرای این مرحله سناریو چه کسانی بهتر از حواریون مقام رهبری؟ البته وظیفه خطیر ایشان به همین جا ختم نمی گردد و در ادامه به این موضوع خواهم پرداخت

رکن دوم "اجرای انتخابات" است. وظیفه برگزاری و به روی صحنه بردن این نمایشنامه و البته به صحنه کشاندن من و شمای خیال خام، بر عهده دولت یا همان قوه مجریه است. دولتی که رئیسش، خود بر اساس همان قانون و کنار گذاشتن غیر خودی ها از صحنه، آنهم قبل از روز انتخابات در این مسند منصوب گردیده است
یا در نهایت خوش بینی میتوان گفت که مردم بین دو یا چند شخص محدود و با گرایشات سیاسی و عقیدتی کاملا مشابه و مورد تایید سران نظام، ملزم به انتخاب وی گردیده اند. این موضوع مثل اینست که کسی همه جا جار بزند که شما را به یک میهمانی رسمی و مجلل و با شکوه در باغ میوه خود دعوت کرده است، اما به شما بگوید حق نگاه کردن و دست زدن به میوه ها را ندارید، بین نان و پیاز و تلیت ماست باید یکی را انتخاب کنی، حق سرک کشیدن و فضولی کردن در آشپرخانه را نداری و نهایتا اجازه اینکه از میهمانی ناراضی باشی را نداری و اگر از این نوع و روش انتقاد کنی و بخواهی به این موضوع اعتراض کنی شدیدا با شما برخورد می شود. نکته مهم اینکه اگر بنوعی دستت زیر سنگ ایشان گیر باشد، اجازه شرکت نکردن هم نداری.

و اما رکن سوم. متاسفانه باید دوباره پسگرد کنیم، چون حرف تازه ای در چنته ندارم. وظیفه این قسمت یعنی نظارت بر انتخابات هم به 12 یار سر سپرده نظام محول شده است. باز هم شورای نگهبان. بقول یکی از دوستان شورای نگهبان در نظام سیاسی حاکم بر ایران نقش" زبل خان " را بازی میکند و ایشان نخود همه آشی هستند
البته اینکه انتخابات است و آینده نظام ( نظام نه مردم ) را تعیین می کند، ایشان در جائی دیگر و در نقش سیستم فیلترینگ و تصفیه قوانین مجلس انتصابی نیز، نقش خطیری ایفا می نمایند تا اینکه مبادا قانونی یا بودجه ای از مملکت بر خلاف شرع و مذهب اسلام در کشور ساری و جاری گشته و یا خدائی ناکرده مردم متحمل ضرر و زیان گردند!

نکته جالب اینکه هنوز شاید بالغ بر 50% از عامه مردم دلخوش به عوام فریبی ها و شعارهای تبلیغاتی کاندیداهای انتصابی هستند و منتظر آن مدینه فاضله ای که آقای خمینی در بهمن ماه 57 به ایشان وعده داد. شما از کدام گروه هستید؟